کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرسا
لغتنامه دهخدا
غرسا. [ غ َ ] (اِ) دوائی است که آن را زنجبیل شامی گویند و به فارسی فیلگوش خوانند و راسن همان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
قرثع
لغتنامه دهخدا
قرثع. [ ق َ ث َ ] (اِخ ) نام مردی است بسیارسؤال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
قرثع
لغتنامه دهخدا
قرثع. [ ق َ ث َ ] (ع ص ) زن بی باک کم شرم . || زن گول . || زنی که در یک چشم سرمه کشد. || زنی که پیراهن یا چادر باژگونه پوشیده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زنی که پیراهن را واژگونه پوشد. (ناظم الاطباء). || مرد ناکس . || (اِ) شترمرغ . || شیر بی...
-
قرصع
لغتنامه دهخدا
قرصع. [ ق َ ص َ ] (اِخ ) نام لئیمی که در یمن بود و ضرب المثل شده است . گویند: اَلاْ َٔم ُ من قرصع، او من ابن القرصع.