کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرزة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرزة
لغتنامه دهخدا
غرزة. [ غ َ زَ ] (اِخ )موضعی است میان مکه و طائف . (منتهی الارب ). جایگاهی است در بلاد هذیل . مالک بن خالد هزلی گوید : لمیثاء دار کالکتاب بغرزةقفار و بالمنجاة منها مساکن .(از معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
غرضة
لغتنامه دهخدا
غرضة. [ غ ُ ض َ ] (ع اِ) پیش بند شتر. ج ، غُرُض .(منتهی الارب ) (آنندراج ). غُرض . (اقرب الموارد). تصدیر، و آن نسبت به پالان مانند تنگ بزین است . (از اقرب الموارد). غَرض . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
قرزة
لغتنامه دهخدا
قرزة. [ ق ُ زَ ] (ع اِ) یک مشت از هر چیزی . (منتهی الارب ). قریب یک مشت . (از اقرب الموارد).
-
قرظة
لغتنامه دهخدا
قرظة. [ ق َ رَ ظَ ] (اِخ ) ابن کعب . از صحابیان است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ابوذر
لغتنامه دهخدا
ابوذر. [ اَ ذَرر ] (اِخ ) حازم بن محمدبن یونس بن قیس بن ابی غرزه . محدث است .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حازم . معروف به ابن ابی غَرزَه . محدث است .
-
کن
لغتنامه دهخدا
کن . [ ک ِ ] (اِ) به معنی بخیه باشد که خیاطان بر جامه و امثال آن زنند و آن را به عربی غرزه گویند. (برهان ) (آنندراج ). بخیه که آن را کله نیز گویند. (رشیدی ). بخیه و آجیده ای که در جامه می زنند. (ناظم الاطباء). || در ترکی به معنی پس و عقب . (غیاث ) (آ...