کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرر
لغتنامه دهخدا
غرر. [ غ َ رَرْ ] (ع اِ) عصاالراعی . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 252). دزی ، غرز، به فتح اول و دوم و زای معجمه آورده و آن را نوعی کوچک از عصاالراعی می داند. رجوع به عصاالراعی شود.
-
غرر
لغتنامه دهخدا
غرر. [ غ َ رَرْ ] (ع اِمص ) هلاکت . اسم است تغریر را. (اسم مصدر تغریر). (منتهی الارب ). در معرض هلاک افتادن . التعریض للهلکة. (از اقرب الموارد). خطر. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). و منه الحدیث : نهی رسول اﷲ (ص ) عن بیع الغرر، و آن مانند بیع ماهی در آ...
-
غرر
لغتنامه دهخدا
غرر. [ غ ُ رَرْ ] (ع اِ) ج ِ غُرَّة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به غرة شود. || ج ِ اَغَرّ. (تاج العروس ). غُرّان . رجوع به اغر شود. || غُرَرُالشهر، سه شب از اول ماه . (منتهی الارب ) (المنجد). || ج ِ غَرّاء. (اقرب الموارد). رجوع به...
-
واژههای مشابه
-
غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم
لغتنامه دهخدا
غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم . [ غ ُ رَ رُ اَرِ م ُ کِل ْ ف ُ س ِ وَ ی َ رِ هَِ ] (اِخ ) از جمله ٔ کتابهای نفیس که مربوط به تاریخ سلاطین ایران و شرح احوال آنان است و در سنه ٔ 1900 م . به تصحیح و ترجمه ٔ ه-. زوتنبرگ در پاریس به طبع رسیده است . این کتا...
-
واژههای همآوا
-
قرر
لغتنامه دهخدا
قرر. [ق ُ رَ ] (ع اِ) آشام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
زهر
لغتنامه دهخدا
زهر. [ زُ هََ ] (ع اِ) سه شب از اول ماه مانند غرر . (از اقرب الموارد).
-
نفل
لغتنامه دهخدا
نفل . [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) سه شب از ماه که پس از غرر آید ؛ یعنی شب چهارم و پنجم و ششم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). سه شب بعد از غرر در ماه . (از اقرب الموارد).
-
خره شاپور
لغتنامه دهخدا
خره شاپور. [ خ ُرْ رِ ] (اِخ ) نام شهری بوده است به اهواز و آن شهر شوش است . (غرر اخبار ملوک الفرس ). رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 67 شود.
-
غار
لغتنامه دهخدا
غار. [ غارر ] (ع ص ) نعت فاعلی از غرر (پیشانی سفید داشتن اسب ) و غرارة (ناآزموده کاری ) و غرور (فریفتن ). || ناچیز و باطل . ج ، غرور. || غافل . || چاه کن . (منتهی الارب ).
-
نخب
لغتنامه دهخدا
نخب . [ ن ُ خ َ ] (ع اِ) ج ِ نخبه : از نخب ادب و غرر درر و لطایف نکت ... نصیبی کافی و وافر حاصل کرده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 250). رجوع به نخبة شود.
-
درابزینات
لغتنامه دهخدا
درابزینات . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ درابزین . نرده ها : و منها [ ای من الخصائص التی جمعت لابرویز ] تخت طاقدیس و هو سریر العاج و الساج و صفائحه و درابزیناته من الفضة و الذهب . (غرر اخبار ملوک الفرس ).
-
صبا
لغتنامه دهخدا
صبا. [ ص َ] (ع مص ) کودکی . (منتهی الارب ) (دهار). کودکی کردن . (مصادر زوزنی ) : اما به حکم آنکه شاهزاده در حداثت سن و بدایت صبا بود آن غرر و درر چون صبا میشمرد. (سندبادنامه ص 51). || میل کردن به نادانی جوانی . (اقرب الموارد). رجوع به صِبی ̍ شود.