کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرده
لغتنامه دهخدا
غرده . [ غ َ دَ / دِ ] (اِ) ارابه و گردون چوبی . (برهان قاطع) (آنندراج ) . لغتی درعرادة (آلت جنگی خردتر از منجنیق ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). غرده ، ارابه باشد؛ یعنی گردون چوبی . (جهانگیری ). عرابه . عرابه ٔ چوبین . گردونه : ز خواب جستی و گفتی ز...
-
غرده
لغتنامه دهخدا
غرده . [ غ ُ دَ ] (اِ) گوشت گردی که در اعضاء ظاهر شود و در ترکی اورد گویند. (از فرهنگ شعوری ). آماس و ورم . گره گوشت وپوست و غده . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف غده است .
-
واژههای مشابه
-
غردة
لغتنامه دهخدا
غردة. [ غ َ دَ ] (ع اِ) نوعی از سماروغ . (منتهی الارب ). غَراد. غَرادة. غَرد. غَردة. غَرَد. ج ، غِرَدَة، غِراد. (از اقرب الموارد).
-
غردة
لغتنامه دهخدا
غردة. [ غ ِ رَ دَ ] (ع اِ) ج ِ غَرد و غِرد و غَردة و غِردة و غَرادو غَرادة و غَرَد. نوعی از قارچ . (از اقرب الموارد). غِراد. (اقرب الموارد). رجوع به همین کلمات شود.
-
خان غرده
لغتنامه دهخدا
خان غرده . [غ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ تابستانی . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379) (ناظم الاطباء). رجوع به «خان غرد» شود.
-
واژههای همآوا
-
قردح
لغتنامه دهخدا
قردح . [ ق َ دَ ](ع اِ) چادر. (منتهی الارب ). رجوع به قُرْدُح شود.
-
قردح
لغتنامه دهخدا
قردح . [ ق ُ دُ ] (ع اِ) نوعی است از چادر. || کپی فربه و بزرگ . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
غرادة
لغتنامه دهخدا
غرادة. [ غ َ دَ ](ع اِ) صنفی از سماروغ . (منتهی الارب ). نوعی قارچ . شمالو. (از فرهنگ نظام ذیل شمالو). ضرب من الکماءة. غراد. غَرد. غَردة. غِرد. غِردة. غَرَد. ج ، غِرَدَة، غِراد. (اقرب الموارد).
-
غراد
لغتنامه دهخدا
غراد. [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غَراد و غَرادة و غَرد و غَردة و غِرد و غِردة و غَرَد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به کلمات مذکور شود.
-
پی غر
لغتنامه دهخدا
پی غر. [ پ َ / پ ِ غ ُ ] (اِ) قارچ (در تداول عوام گناباد خراسان ). نوعی از آن را بعربی فُطر و انواع دیگر را، غَرد، غِراد، غرادة، مغرود، غَرده ، غرد، غِردة نامند و سماروغ و سماروخ نیز بدین معنی است .
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ ِ ] (ع ص ) مرغ بلند و خوش آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرغی که آواز خود را بلند کند و با آن به طرب آورد. (از اقرب الموارد). غَرِد. غِرّید. (منتهی الارب ). غَرد. (اقرب الموارد). || آنکه آواز میخواند (شتربان ). (دزی ج 2 ص 206). || (اِ) نوع...
-
غراد
لغتنامه دهخدا
غراد. [ غ َ ] (ع اِ) صنفی از سماروغ . غرادة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضرب من الکماءة. ج ، غِرَدة، غِراد. (اقرب الموارد). نوعی قارچ . رجوع به غرادة شود.