کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرانقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرانقة
لغتنامه دهخدا
غرانقة. [ غ َ ن ِ ق َ ] (ع اِ) ج ِ غُرنوق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). ج ِ غُرنَیق و غِرنیق و غرونق و غِرنوق و غرناق و غرانق . (از اقرب الموارد). غرانق . غرانیق . (اقرب الموارد). رجوع به کلمات مذکور شود.
-
غرانقة
لغتنامه دهخدا
غرانقة. [ غ ُ ن ِ ق َ ] (ع ص ) زن جوان پرگوشت : امراءةغرانقة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غرانق شود. || لمة غرانقة ؛ موی پیچه که باد بجنباند. (از منتهی الارب ). غرانقیة. (اقرب الموارد). رجوع به غرانقیة شود.
-
جستوجو در متن
-
غرانقیة
لغتنامه دهخدا
غرانقیة. [ غ ُ ن ِ قی ی َ ] (ع ص ) موی پیچه که باد بجنباند. غُرانقة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غُرانقة شود.
-
غرونق
لغتنامه دهخدا
غرونق . [ غ َ رَ ن َ ] (ع ص ) جوان سپید خوب صورت . (منتهی الارب ). ج ، غَرانِق ، غَرانیق ، غَرانِقَة. (اقرب الموارد). رجوع به غرنوق شود.
-
غرانق
لغتنامه دهخدا
غرانق . [ غ َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ غُرنوق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ غُرنَیق و غرنیق و غرونق و غِرنوق وغرناق و غُرانق . غرانیق . غرانقة. (اقرب الموارد).
-
غرناق
لغتنامه دهخدا
غرناق . [ غ ِ ] (ع ص ) جوان سپید خوب صورت . (منتهی الارب ). غُرنَیق . غِرنیق . غُرنوق . غَرَونَق . غِرنَوق . غُرانِق .ج ، غَرانِق ، غَرانیق ، غَرانِقَة. (اقرب الموارد).
-
غرانق
لغتنامه دهخدا
غرانق . [ غ ُ ن ِ ] (ع ص ) جوان سپید خوب صورت . (منتهی الارب ): شاب غرانق ؛ جوان تمام خلقت نازک اندام . امراءة غرانق و غرانقة؛ زن جوان پرگوشت . || (اِ) گیاه نرم که در بیخ عوسج روید. (منتهی الارب ). قیل الغرنوق و الغرانق الذی یکون فی اصل العوسج اللین ...
-
غرنوق
لغتنامه دهخدا
غرنوق . [ غ ُ ] (ع اِ) مرغی است آبی ، سیاه ، درازگردن ، و گویند سپید . یا کلنگ . یا مرغی است شبیه به کلنگ . (منتهی الارب ). ج ، غَرانِق ، غَرانِقَة، غرانیق . (منتهی الارب ) (المنجد). مرغ آبی . (مهذب الاسماء). کرکی . (اقرب الموارد) (دزی ج 2 ص 210). یا...
-
غرانیق
لغتنامه دهخدا
غرانیق . [ غ َ ] (ع اِ) ج ِ غُرنوق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (دهار). جوانان زیباشکل . (از غیاث اللغات ). ج ِ غُرنَیق و غرنیق و غِرنَوق و غرونق و غرناق و غرانق . (از اقرب الموارد). غرانق . غرانقة. (اقرب الموارد). رجوع به کلمات مذکور شود. || غَرا...
-
موی
لغتنامه دهخدا
موی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. مو. شَعر. (دهار) (منتهی الارب ). صفر. طمحرة.(منتهی الارب ) : اگر موی را بسوزانند در قوت مان...