کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غذغذة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غذغذة
لغتنامه دهخدا
غذغذة. [ غ َ غ َ ذَ ] (ع مص ) کم کردن : غذغذ منه ؛ کم کرد از آن . (منتهی الارب ). غذغذ منه غذغذة؛ نقصه . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
غضغضة
لغتنامه دهخدا
غضغضة. [ غ َ غ َ ض َ ] (ع مص ) غضغضه ٔ آب ؛ کم شدن آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). کم شدن و فرورفتن آب در زمین . (از اقرب الموارد). || کم کردن چیزی را و کم کردن آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کم کردن آب و جز آن . (از اقرب الموارد).
-
غزغزة
لغتنامه دهخدا
غزغزة. [ غ َ غ َزَ ] (ع مص ) با کنج دهان خوردن بی اشتهای نفس چنانکه گوئی بدان مکره است . غزغز، اکل بشدقه من غیر شهوة کأنه مکره علیه . (اقرب الموارد). || سوراخ کردن به ضربت . نیش زدن : اخذ سکیناً و غزغز فی رجلیه . || متأثر کردن و سوزاندن زبان . متأ...
-
غزغزة
لغتنامه دهخدا
غزغزة. [ غ ُ غ ُ زَ ] (ع اِ) همان غزغزاست . (اقرب الموارد). رجوع به غُزغُز و غُزّ شود.
-
قضقضة
لغتنامه دهخدا
قضقضة. [ ق َ ق َ ض َ ] (ع اِ)آواز شکستن استخوان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (مص ) آواز کردن استخوان هنگام شکستن : قضقضت العظام ؛ صاتت عند کسرها. (اقرب الموارد). || قضقض الاسد فریسته ؛ کسرها. (اقرب الموارد).