کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غذائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غذائی
لغتنامه دهخدا
غذائی . [ غ ِ / غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به غذاء. خوراکی .
-
واژههای مشابه
-
طبقه ٔ غذائی
لغتنامه دهخدا
طبقه ٔ غذائی . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ غ ِ / غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طبقه ٔ داخلی بساک گیاهان که در مجاورت سلولهای آغازی واقع است ، از سلولهای درشتی تشکیل یافته و مواد غذائی بسیاری در آنها انباشته شده است و طبقه ٔ غذائی نامیده میشود. رجوع به گیا...
-
جستوجو در متن
-
آب چشی
لغتنامه دهخدا
آب چشی . [ چ َ / چ ِ ] (اِمرکب ) غذائی که نخستین بار بطفل در شش ماهگی دهند.
-
ناردنگ
لغتنامه دهخدا
ناردنگ . [ دَ ] (اِ مرکب ) هر غذائی که با رب انار سازند. (ناظم الاطباء).
-
نفخ انگیز
لغتنامه دهخدا
نفخ انگیز. [ ن َ اَ ] (نف مرکب ) غذای باددار. غذائی که خوردنش تولید نفخ در شکم و معده کند.
-
آب چرا
لغتنامه دهخدا
آب چرا. [ چ َ ] (اِ مرکب ) غذائی که به ناشتا خورند و آن را نهاری گویند، و در بعض فرهنگها به معنی خوراک جن و پری و طیور آورده اند.
-
ساراتف
لغتنامه دهخدا
ساراتف . [ ت ُ ] (اِخ ) شهری است در جنوب شرقی روسیه در کنار رودخانه ٔ ولگا، 518000 تن سکنه ، و صنایع فلزکاری و مواد غذائی دارد.
-
نازک خوار
لغتنامه دهخدا
نازک خوار. [ زُ خوا / خا ] (نف مرکب ) که غذای خوب و مطبوع خورد. که هر غذائی نتواند خورد. نازک چر.
-
ناپختنی
لغتنامه دهخدا
ناپختنی . [ پ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل پختن نیست . که پختنی نیست . || غیرمطبوخ . که پخته نیست . نپختنی . حاضری . غذائی که به پختن احتیاج نداشته باشد.
-
ناچر
لغتنامه دهخدا
ناچر. [ چ َ ] (نف مرکب ) ناچران . ناچرنده . ناخوش . کسی که اشتهای خوردن غذائی ندارد. آن که از خوراک افتاده است . که نقاهت دارد. که میل به غذا ندارد.
-
مسمی
لغتنامه دهخدا
مسمی . [ م ُ س َم ْ ما ] (اِ) مسما. مسمّن . نام غذائی است . و رجوع به مسما و مسمن شود.
-
چقرمه
لغتنامه دهخدا
چقرمه . [چ ِ ق ِ م َ / م ِ ] (اِ) غذائی از گوشت و تخم مرغ و پیاز. || هر چیز سخت چون چرم و مانند آن .
-
خدائی رحم
لغتنامه دهخدا
خدائی رحم . [ خ ُ رَ ] (اِ مرکب ) یک نوع غذائی است که بدرویشان دهند در انجام نذر. (از ناظم الاطباء).