کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غده ها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غده ها
لغتنامه دهخدا
غده ها. [ غ ُدْ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ غدة. غدد. رجوع به غدد شود: غده های تراوا، غده های تناسلی ، غده های جنسی ، غده های خدو، غده های فوق کلیوی ، غده های لمفاتیکی یا لنفاوی ، غده های مترشح . رجوع به این ترکیبات شود.
-
واژههای مشابه
-
غدة
لغتنامه دهخدا
غدة. [ غ ُدْ دَ ](ع اِ) گره گوشت . گره اندام پیه ناک . (منتهی الارب ). کل عقدة فی الجسد اطاف بها شحم ، تقول : فی کلامه غدد لها حجم و عدد. هر گوشتپاره ٔ درشت میان پی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاره گوشتی صلب که میان پوست و گوشت به علت بیماری ایجاد ش...
-
غده ٔ پاراتیروئید
لغتنامه دهخدا
غده ٔ پاراتیروئید. [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این غده از نظر ترشح داخلی و اثر فیزیولوژیکی دارای اهمیت خاصی است . تعداد این غده چهارتاست : دوتای آن در بالای غده ٔ تیروئید و تقریباً چسبیده به غده ٔ تیروئید است و دوتای دیگر در سطح ...
-
غده ٔ سرطانی
لغتنامه دهخدا
غده ٔ سرطانی . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ س َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سرطان شود.
-
غده ٔ نخامی
لغتنامه دهخدا
غده ٔ نخامی . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ ن ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به غده ٔ زیرمغزی و غده شود.
-
غده ٔ نکفیه
لغتنامه دهخدا
غده ٔ نکفیه . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ ن َ فی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به غدد بناگوشی و غده شود.
-
غده ٔ وزی
لغتنامه دهخدا
غده ٔ وزی . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به شکل و درشتی یک بلوط است و در حالی که میانی و قرینه دار است در ناحیه ٔ بالائی دبر قرار دارد و قسمت اولیه ٔ حالب (مجرای کلیه ) و مجاری دفعکننده را که از هر طرف با جهش به حالب باز میشوند اح...
-
غده ٔ هیپوفیز
لغتنامه دهخدا
غده ٔ هیپوفیز. [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ پ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غده ٔ نخامی . غده ٔ زیرمغزی . رجوع به غده ٔ زیرمغزی شود.
-
غده ٔ اپیفیز
لغتنامه دهخدا
غده ٔاپیفیز. [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غده ٔ صنوبری . رجوع به غده ٔ صنوبری شود.
-
غده سر
لغتنامه دهخدا
غده سر. [ غ َ دَ / دِ س َ ] (اِ مرکب ) آی غده سر. دشنام یا نفرین است که مردم قزوین به اطفال دارای ده سال به بالاکنند: آی غده سر! و بی آی هیچوقت گفته نشود، و در ترکی آذری به این معنی گده یا آی گده به کار برند. کلمه ٔدشنام گونه ای است که پسران از 9 تا ...
-
جستوجو در متن
-
غدائد
لغتنامه دهخدا
غدائد. [ غ َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ غُدة، به معانی سلعة، و مابین شحم و سنام ، و پاره ای از مال . در غیر این معانی جمع غدد است . (از اقرب الموارد). || حصه ها. (منتهی الارب ). نصیب ها. (از اقرب الموارد).
-
دامغول
لغتنامه دهخدا
دامغول . (اِ) گرهی که در گلو و اعضای مردم افتد و درد نکند. گره های کوچک و بزرگ که بر تن مردم افتد و درد ندارد. دانه ها و گره ها باشد مانند گردکان که از اعضاء و گلوی مردم برمی آید و درد نمیکند و آنرا سلعه میگویند. (برهان ). خوک . سلعه . خوکک . چخج . (...
-
حوالب
لغتنامه دهخدا
حوالب . [ ح َ ل ِ ] (ع ص ) ج ِ حالب . (منتهی الارب ). چشمه ها. (ناظم الاطباء).- حوالب البئر ؛ منبعهای چاه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).- حوالب العین ؛ منبعهای چشمه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غده های منبع اشک . (یادداشت مرحوم دهخدا).