کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غدره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غدره
لغتنامه دهخدا
غدره . [ غ َ رَ ] (اِ) پیکان تیربزرگ . غداره . قداره . کتاره . کثاله : دره ٔ من شده ست از نعمت چون زنخدان خصم پر غدره .(احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1205).
-
واژههای مشابه
-
غدرة
لغتنامه دهخدا
غدرة. [ غ َ دَ رَ ] (ع اِ) غُدرة. غُدارة. (اقرب الموارد). غِدرة. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). ج ،غدرات . || واحد غدر. (اقرب الموارد). غدرةمثل غَدَر است . (منتهی الارب ). رجوع به غَدَر شود.
-
غدرة
لغتنامه دهخدا
غدرة. [ غ َ دَ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غادِر. (اقرب الموارد).
-
غدرة
لغتنامه دهخدا
غدرة. [ غ َ دِ رَ ] (ع ص ) شب تاریک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، غَدِرات .
-
غدرة
لغتنامه دهخدا
غدرة. [ غ ُ رَ ] (ع اِ) آنچه پس گذارند آن را. ج ، غُدرات . (منتهی الارب ). ج ، غُدرات ، غِدرات . (اقرب الموارد). غدرة. غدارة. رجوع به غُدرات و غِدْرات و غُداره و غِدرة شود.
-
جستوجو در متن
-
غ-درة
لغتنامه دهخدا
غ-درة. [ غ ِ رَ ] (ع اِ) غُدرة. (منتهی الارب ). غُدارة. غَدَرة. ج ، غِدرات . (تاج العروس ).
-
غدرات
لغتنامه دهخدا
غدرات . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غُدرة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جمع دیگر غدرة، غِدرات آمده . (اقرب الموارد). رجوع به غِدرات شود.
-
غدرات
لغتنامه دهخدا
غدرات . [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غدرة. (از اقرب الموارد). رجوع به غُدرات شود. صاحب تاج العروس گوید غدرات جمع غدرة، و غدرة نیزواحد غِدَر به معنی بقایای صدقه است : یقال علی فلان غدر من الصدقة؛ ای بقایا منها. رجوع به غُدرات شود.
-
غدران
لغتنامه دهخدا
غدران . [ غ َ دَ ] (ع مص ) بی وفائی کردن : غدره و به غدراً و غدراناً. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غدر. نقض عهد و خیانت . (از اقرب الموارد). رجوع به غدر شود.
-
غدر
لغتنامه دهخدا
غدر. [غ َ دَ ] (ع اِ) ج ، اغدار. واحد آن غدرة. (از اقرب الموارد). جای درشت سنگریزه ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین درشت پر از سنگ ، چنانکه ستور در آن نفود نتواند کرد، و گفته اند زمین نرم ناهموار است که در آن پناهگاه درندگان و جاهای فروریخته و ش...
-
غدر
لغتنامه دهخدا
غدر. [ غ ُ دَ ] (ع ص ) مرد بیوفا، و اکثرما یستعمل هذا بالنداء فی الشتم ، یقال : یا غدر (ممنوعة) الست اسعی فی قدرتک ، و یقال فی الجمع یا آل غدر.(منتهی الارب ). غادر. (اقرب الموارد). || (اِ) پارگین . (منتهی الارب ). || آب که توجبه سپس گذارد. (منتهی الا...
-
غادر
لغتنامه دهخدا
غادر. [ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غدر. بی وفا. غدار. مرد بی وفا. (منتهی الارب ). غِدّیر. (تاج العروس ). غُدَر. و یقال فی شتم الرجل یا غُدَر؛ ای یا غادر. (اقرب الموارد). غُدور. (تاج العروس ). یا مَغدَر و یا مَغدِر و یا ابن مَغدَر؛ ای یا غادر. و هو مما ...
-
اسرع
لغتنامه دهخدا
اسرع . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سرعت . شتاب تر. بشتاب تر. زودتر. تندتر. تیزتر. چالاک تر. سریعتر. ازرع : و هو اسرع الحاسبین . (قرآن 62/6). علی اسرع الحال .- امثال : اسرع غدرةً من الذئب ؛ قال فیه بعض الشعراء:و کنت کذئب السوء اذ قال مرةًلعمرو...