کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غبیة
لغتنامه دهخدا
غبیة. [ غ َ بی ی َ ] (ع ص ) مؤنث غبی . رجوع به غبی شود.
-
غبیة
لغتنامه دهخدا
غبیة. [ غ َب ْ ی َ ] (ع اِ) باران اندک یا دفعه ای از باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باران غیر کثیر یا دفعه ای شدید از باران . (اقرب الموارد). || ریزش بسیار از آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || پی در پی کوفتن تازیانه ...
-
واژههای همآوا
-
غبیط
لغتنامه دهخدا
غبیط. [ غ َ ] (اِخ ) وادئی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام وادئی است و از آن است صحراءالغَبیط،در کتاب ابن السّکیت در شعر امروءالقیس : فألقی بصحراءالغبیط بَعاعَه نزول الیمانی ذی العیاب المخول . (معجم البلدان ). || زمینی است مر بنی یربوع را. (منت...
-
غبیط
لغتنامه دهخدا
غبیط. [ غ َ ] (ع اِ) برنشستی همچون پالان بختی یا پالان شتر که بروی هودج بندند. یا پالان خُرد که قَتَب و احنائش یکی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، غُبُط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). هو من مراکب النساء یقتب بشجار و یکون للحرائر دون الاماء. (مع...
-
قبیط
لغتنامه دهخدا
قبیط. [ ق ُب ْ ب َ ] (معرب ،اِ) شکرینه و آن حلوائی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قُبّاط. قُبَّیْطی ̍. قُبَیْطاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قبیته و قبیده . رجوع به قبیته و قبیده شود.رجوع به قباط و قبیطی و قبیطاء شود.
-
جستوجو در متن
-
غب
لغتنامه دهخدا
غب . [ ] (اِخ ) شهری است دریائی ، بنات معروف به غبیة به این شهر منسوب است .
-
غبیات
لغتنامه دهخدا
غبیات . [ غ َ ب َ ] (ع اِ) ج ِ غَبیَة. (اقرب الموارد).
-
اغباء
لغتنامه دهخدا
اغباء. [ اِ ] (ع مص ) اندک باریک شدن . (ناظم الاطباء). اندک باریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باران اندک شدن آسمان . (تاج المصادر بیهقی ). غبیة. باران اندک یا یک دفعه شدید باریدن . باریدن آسمان . (از اقرب الموارد): اغبت السماء اغباءً؛ انزلت الغبیة....