کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غبوق
لغتنامه دهخدا
غبوق . [ غ َ ] (ع اِ) شراب شبانگاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (دهار). ج ، غبائق برخلاف قیاس . (اقرب الموارد). آن شراب که شبانگاه خورند. (مهذب الاسماء). شراب شبانگاه و آخر روز. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آنچه به شب آشامند از آشامیدنی چون شیر و شر...
-
غبوق
لغتنامه دهخدا
غبوق . [ غ ُ ] (ع مص ) شراب شبانگاهی خوردن . || شراب شبانگاهی خورانیدن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
غبقان
لغتنامه دهخدا
غبقان . [ غ َ ](ع ص ) غبوق خوار. (منتهی الارب ). رجوع به غبوق شود.
-
مغتبق
لغتنامه دهخدا
مغتبق . [ م ُ ت َ ب َ ] (ع اِ) خوردنگاه غبوق . (منتهی الارب ). خوردنگاه غبوق که شراب شبانگاهی باشد. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || (مص ) خوردن غبوق . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). غبوق و شراب شبانگاه خوردن . (ناظم الاطباء).
-
غبوقة
لغتنامه دهخدا
غبوقة.[ غ َ ق َ ] (ع ص ) شتر ماده ای که پس از مغرب دوشیده شود. ج ، غبائق . (اقرب الموارد). رجوع به غَبوق شود.
-
غبوک
لغتنامه دهخدا
غبوک . [ غ َ ] (اِ) مثل غبوق . (آنندراج ). || شرابی که شبانگاه در بزم عیش و نوش میخورند. (فرهنگ شعوری ).
-
غبقی
لغتنامه دهخدا
غبقی . [ غ َ قا ] (ع ص ) زن شراب شبانگاهی خوار. (ناظم الاطباء). تأنیث غبقان . غبوق خوار. یقال : رجل غبقان و امراءة غبقی . (اقرب الموارد).
-
اغتباق
لغتنامه دهخدا
اغتباق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شراب شبانگاهی خوردن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). غبوق (شراب شبانگاه مقابل صبوح ) خوردن . شراب در شب خوردن : اغتبق الخمر؛ شربها بالعشی . (از اقرب الموارد). || دوشیدن ناقة بعد از مغرب . (از اقرب الموارد).
-
صبوح
لغتنامه دهخدا
صبوح . [ ص َ ] (ع اِ) بامدادی از شیر و شراب و مانند آن ، خلاف غبوق . (منتهی الارب ). شرابی که بوقت بامداد خورده میشود، ضد غبوق که بوقت شام خورند. (غیاث اللغات ). آن شراب که از پس صبح خورند. (ربنجنی ) (مهذب الاسماء). شرب در صبح . (بحر الجواهر). شرابی ...
-
غلام
لغتنامه دهخدا
غلام . [ غ ُ] (ع اِ) کودک . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). کودک شهوت پدیدآمده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل نسخه ٔکتابخانه ٔ لغت نامه ). پسر از هنگام ولادت تا آمد جوانی . (از منتهی الارب ). کودک که خطش دمیده باشد و بعضی گویند از زمان ولادت تا ح...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و ادب وشعر چنانست که ذکر آنهمه موجب اطاله ٔ کلام گردد، و آن بر واقفان اخبار و متتبعان آثار ...