کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبغب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غبغب
لغتنامه دهخدا
غبغب . [ غ َ غ َ ] (ع اِ) گوشت برجسته که بر زیر زنخ و زیر گلوی مردم فربه پدید آید. گوشت پاره ٔ فروهشته زیر حنک مردم . (منتهی الارب ). آن پوست که آویخته بود زیر گلو. (دهار). گوشت آویخته زیر ذقن و آن مردم پرگوشت را از لوازم خوب صورتی است . (غیاث ). گوش...
-
غبغب
لغتنامه دهخدا
غبغب . [ غ َ غ َ] (اِخ ) نام بتی . || کوهچه ای به منی . (منتهی الارب ). کوهکی است در منی که محل نحر بوده است . گویند معتب بن قیس خانه ای موسوم به غبغب داشته که نزد مردم مانند خانه ٔ کعبه محترم بود و در آن حج می کردند. || جایگاهی است در طایف که در آنج...
-
غبغب
لغتنامه دهخدا
غبغب . [ غ ُ غ ُ ] (ع اِ) بالغبغب ؛ پوشیده . نهان . (دزی ج 2 ص 200).
-
واژههای مشابه
-
غبغب خروس
لغتنامه دهخدا
غبغب خروس . [ غ َ غ َ ب ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) طوق زیر گلوی خروس . (منتهی الارب ). گوشتپاره ای که از زیر گلوی خروس آویزان شود. (اقرب الموارد).
-
یاسمین غبغب
لغتنامه دهخدا
یاسمین غبغب . [ س َ غ َ غ َ ] (ص مرکب ) با غبغب لطیف و سفید چون یاسمین : می ستان از کف بتان چگل لاله رخسار و یاسمین غبغب .فرخی .
-
چاه غبغب
لغتنامه دهخدا
چاه غبغب . [ هَِ غ َ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چاه ذقن و چاه زنخ و چاه زنخدان . (آنندراج ). کنایه از گوی خرد که در زنخدان و غبغب خوبان می باشد. (آنندراج ). رجوع به چاه ذقن و چاه زنخ و چاه زنخدان شود.
-
واژههای همآوا
-
قبقب
لغتنامه دهخدا
قبقب . [ ق َ ق َ ] (ع اِ) شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
قبقب
لغتنامه دهخدا
قبقب . [ ق ِ ق ِ ] (ع اِ) صدف دریائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قسمی از صدف دریائی . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
چاه ذقن
لغتنامه دهخدا
چاه ذقن . [ هَِ ذَ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چاه زنخ و چاه زنخدان و چاه غبغب . (آنندراج ). چاه زنخ و چاه زنخدان . (فرهنگ نظام ). کنایه از گوی خرد که در زنخدان و غبغب خوبان میباشد.(آنندراج ). مجازاً گود کوچکی که در چانه ٔ کسی باشد.(فرهنگ نظام ). ...
-
غباغب
لغتنامه دهخدا
غباغب . [ غ َ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غبغب ، و هوالغبب المتدلی فی رقاب البقر والشاة و للدیک ایضاً. (معجم البلدان ).
-
صفاخیزی
لغتنامه دهخدا
صفاخیزی . [ ص َ ] (حامص مرکب ) صفا برخاستن از. طراوت داشتن : شکرریزی گوشه ٔ لب مفهم صفاخیزی موج غبغب مفهم .ظهوری ترشیزی .
-
نصیب رازی
لغتنامه دهخدا
نصیب رازی .[ ن َ ب ِ ] (اِخ ) از شعرای قرن یازدهم است ، و به روایت نصرآبادی به هندوستان مهاجرت کرده است او راست :خوش ترنج غبغب او را به چنگ آورده ام بوسه می خواهم دهانش را بتنگ آورده ام .(از تذکره ٔ نصرآبادی ص 400).