کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غایب شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غایب شدن
لغتنامه دهخدا
غایب شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ناپدید شدن . پنهان شدن . گم شدن . غرب . (منتهی الارب ). غیب .غیاب . غیوب . غیوبة. غیبة. مغیب . اغابه ؛ غایب شدن شوهر. مغایبه . تغیب . (تاج المصادر بیهقی ) : غایب نشده ست ایچ از اول کارتا آخر چیزی ز علم علاّم . ناص...
-
واژههای مشابه
-
غایب کردن
لغتنامه دهخدا
غایب کردن . [ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از دست دادن . گم کردن : زمین فراخ بر ایشان تنگ میشد و سر رشته ٔ نسبت خود را غایب می کردند. (انیس الطالبین بخاری ). از او سؤال کرد که کنیزک ترکیه غایب کرده ای . گفت درازگوش غایب کرده ام . (انیس الطالبین ).
-
امر غایب
لغتنامه دهخدا
امر غایب . [ اَ رِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح صرف فعل امری است که بوسیله ٔ آن انجام دادن کاری از شخص غایب خواسته شود. و رجوع به امر شود.
-
حاضر و غایب کردن
لغتنامه دهخدا
حاضر و غایب کردن . [ ض ِ رُ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواندن اسامی جمعی برای تعیین حاضران و غایبان ، چنانکه معلم شاگردان را و صاحب منصب سربازان را.
-
جستوجو در متن
-
غارب شدن
لغتنامه دهخدا
غارب شدن . [ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فروشدن . و رجوع به غایب شدن شود.
-
غیوب
لغتنامه دهخدا
غیوب . [ غ ُ ] (ع مص ) غایب شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ناپدید شدن . (منتهی الارب ). دور و جدا شدن . (از اقرب الموارد) .
-
افل
لغتنامه دهخدا
افل . [ اَ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . || خشک شدن شیر حیوان شیرده . (ناظم الاطباء).
-
نامرئی
لغتنامه دهخدا
نامرئی . [ م َ ] (ص مرکب ) نامشهود. لایری . غیرمرئی . ناپیدا. نادیده . || غیب . نادیدنی . رؤیت ناشدنی . رؤیت ناپذیر.- نامرئی شدن ؛ غیب شدن . غایب شدن .
-
غروب شدن
لغتنامه دهخدا
غروب شدن . [ غ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غایب شدن . فروشدن . غروب کردن آفتاب و جز آن . عَرَج ؛ غروب شدن آفتاب . غمس ؛ غروب شدن نجم . (منتهی الارب ). رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 255 و رجوع به غروب کردن شود.
-
دقول
لغتنامه دهخدا
دقول . [ دُ ] (ع مص ) غایب شدن . || درآمدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اغابة
لغتنامه دهخدا
اغابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) غایب گردیدن و غایب گردیدن شوی زن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). غایب گردیدن شوی زن : اغابت المراءةُ اغابة؛ غایب گردید شوی وی . (منتهی الارب ). غایب شدن شوهر زن : اغابت المراءة اغابة. فهی مغیب و مغیبه و مُغیِب علی الاصل . (از ا...
-
انغمان
لغتنامه دهخدا
انغمان . [ اِ غ ِ ] (ع مص ) درخزیدن بزمین و درآمدن در آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داخل شدن در زمین و غایب شدن . (اقرب الموارد).
-
انملاص
لغتنامه دهخدا
انملاص . [ اِ م ِ ] (ع مص ) رستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فوت شدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). غایب شدن و ناپدید گشتن . (ناظم الاطباء).