کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
غلان
لغتنامه دهخدا
غلان . [ غ ُل ْ لا ] (ع اِ) ج ِ غال ّ. (منتهی الارب ). رستنگاههای سلم و طلح و آن وادیهای غامضی است در زمین ، و درختان دارد، واحد آن غال ّ و غَلیل است . رجوع به غال و غلیل شود. || گیاهی است و یکی آن غال ّ است . (از اقرب الموارد). رجوع به غال ّ شود.
-
کنجک
لغتنامه دهخدا
کنجک . [ ک َ ج َ ] (اِ) نام درختی است که آن را پشه غال گویند. (برهان ).درخت پشه . (انجمن آرا) (آنندراج ). درخت پشه غال که از گونه های نارون است . (فرهنگ فارسی معین ). نام درختی است که آن را سارشک دار و درخت پشه نیز خوانند. (جهانگیری ). اسم فارسی شجرة...
-
غالب
لغتنامه دهخدا
غالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبدالقدوس . رجوع به ابوالهندی غال ... شود.
-
حسودی
لغتنامه دهخدا
حسودی . [ ح َ ] (حامص ) بدخواهی . رشگنی . حَسَد : کسی که غال شد اندر حسودی تو ملک خدای خانه ٔ وی جای رحبه دادش غال . عماره .اگرچه حسودی ز هر در بودبرادر هم آخر برادر بود.(یوسف و زلیخا).
-
غالة
لغتنامه دهخدا
غالة. [ غال ْ ل َ ] (ع اِ) مقداری از آب دریا که به ساحل کشیده شود. لغت یمنی است . (قطر المحیط).
-
ناژین
لغتنامه دهخدا
ناژین . (اِ) درخت پشه غال را گویند.(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شجرةالبق .
-
گژدهم
لغتنامه دهخدا
گژدهم . [ گ ُ دَ ] (اِ) درختی است که آنرا به تازی شجرةالبق خوانند. در برهان گژم آورده و پشه غال را پشه دار گفته است . (آنندراج ). رشیدی گژم آورده . رجوع به گژم شود.
-
قال گذاشتن
لغتنامه دهخدا
قال گذاشتن .[ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کنایت از کسی را در برابر عمل انجام شده قرار دادن . او را در قبول ضمانت یا کفالتی فریب دادن و خود از میانه جستن . رجوع به غال شود.
-
قازح
لغتنامه دهخدا
قازح . [ زِ ] (ع ص ) بلند و برآمده از هر چیزی . گران قیمت : سعر قازح ؛ ای غال . (منتهی الارب ). || نره ٔ سطبر سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سارشکدار
لغتنامه دهخدا
سارشکدار. [ رَ ] (اِ مرکب ) سارخکدار. (جهانگیری ). درخت پشه غال . (برهان ). نام درختی است که ثمر آن پشه است و آن را آغال پشه ، و پشه دار، و لامشکر، و به عربی شجرةالبق گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ). آن را کژم پشه دار و سده و ناژین و دردار ...
-
کنغال
لغتنامه دهخدا
کنغال . [ ک ِ ] (ص ) کنغاله . (فرهنگ فارسی معین ). امردباز وغلام باره و در اصل کنک غال بود یعنی امرد را می غلطاند. (فرهنگ رشیدی ). کنک به معنی امرد کنده است و غالیدن غلطانیدن و کنک غال غلطاننده و زیر و بالاکننده ٔ کنک ، یعنی امردباز و لوطی . کاف دوم ...
-
سارخکدار
لغتنامه دهخدا
سارخکدار. [ رَ ] (اِ مرکب ) سارشکدار، نام درختی است که آن را آغال پشه ، و کژم ، پشه دار، و سده ، و لامشکر،و ناژبن ، و دردار، و پشه خانه ، و پشه غال ، و کنجک نیزخوانند، و بتازی شجرة البق نامند. (جهانگیری ) (شعوری ). درختی باشد که آن را پشه غال و پشه خ...
-
غالوس
لغتنامه دهخدا
غالوس . [ غال ْ لو ] (اِخ ) ابن ابی اصیبعه نام وی را در زمره ٔ اطبائی آورده که در فترت میان افلاطون و اسقلیبیوس دوم میزیسته اند، و مدت این فترت هزار و چهارصد و بیست سال بوده است . رجوع به عیون الانباء ج 1 صص 23 و 33 شود. ابن الندیم بنقل از یحیی النحو...
-
آغال پشه
لغتنامه دهخدا
آغال پشه . [ پ َش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) نام درختی که آن را به عربی شجرةالبق گویند. پشه غال . سارخکدار. سارشکدار. لامشگر. کژم . کنجک . ناژین . پشه خار. پشه دار. دردار. و نام دیگرآن سده است . و خریطه گونه ها بر آن پدید آید که پشه در آن جای دارد و بعضی گ...
-
لامشگر
لغتنامه دهخدا
لامشگر. [ م ِ گ َ ] (اِ) درخت پشه غال را گویند و به عربی شجرةالبق خوانند. (برهان ). سده . (جهانگیری ). درخت پشه دار که آن را آغال پشه نیز گویند. (آنندراج ). نام درختی که آن را کژم و پشه دار و سارشکدار و سده و آغال پشه نیز گویند. (جهانگیری ). سارخکدار...