کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غافط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غافط
لغتنامه دهخدا
غافط. [ ف ِ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . (مراصد الاطلاع ). علم مرتجل مهمل الاستعمال فی دارالعرب . و هو اسم موضع، عن الادیبی . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
غافت
لغتنامه دهخدا
غافت . [ ف َ / ف ِ ] (ع اِ) گلی است لاجوردرنگ درازشکل و شاخهای باریک دارد بدرازی یک وجب و گل و برگ و شاخ آن همه تلخ است و از کوهستان حوالی شیراز آورند، بوته ٔ آن را حشیش الغافت و شجرة البراغیث و شوکه ٔ منتنه گویند، نیم مثقال آن حیض را برسد. (برهان )....
-
غافة
لغتنامه دهخدا
غافة. [ ف َ ] (ع اِ) یکی غاف . (از اقرب الموارد). رجوع به غاف شود.
-
قافة
لغتنامه دهخدا
قافة. [ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قائف . پی شناسان . (آنندراج ). عندالعرب قوم کانت عندهم معرفة بفصول تشابه اشخاص الناس . (بدایةالمجتهد ابن رشد). رجوع به قائف شود.