کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیور
لغتنامه دهخدا
عیور. [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَیر. رجوع به عیر شود.
-
واژههای همآوا
-
ایور
لغتنامه دهخدا
ایور. [ ] (اِخ ) دهی است دردوفرسخی بیشتر شمالی دارنجان . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
ایور
لغتنامه دهخدا
ایور. [ اُ ] (ع اِ) ج ِ ایر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به ایر شود.
-
ایور
لغتنامه دهخدا
ایور. [ ای وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاجرم بخش اسفراین شهرستان بجنورد، دارای 969 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ایور
لغتنامه دهخدا
ایور. [ ای وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرکوه بخش ریوش شهرستان کاشمر. دارای 1122 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
اعیار
لغتنامه دهخدا
اعیار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَیر، خر وحشی باشد یا اهلی که اکثر به گورخر استعمال نمایند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ عَیر، خر هرچه باشد اهلی و یا وحشی و بیشتر در وحشی بکار رود. (از اقرب الموارد). عِیار. عُیور. عُیورَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ر...
-
عیر
لغتنامه دهخدا
عیر. [ ع َ ] (ع اِ) خر، اهلی باشد یا وحشی ، و اکثر گورخر و خر وحشی را به کار برند. و مؤنث آن «عیرة» باشد. ج ، أعیار، عیار، عُیور، عُیورة. جج ، عیارات (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)، مَعیوراء. مَعیوری ̍ اسم جمع آن است . (از اقرب الموارد).- امثا...