کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عینک سازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عینک سازی
لغتنامه دهخدا
عینک سازی . [ ع َ / ع ِ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل عینک ساز. || (اِ مرکب ) دکان و مغازه ٔ عینک ساز. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عینک شود.
-
واژههای مشابه
-
عینک زدن
لغتنامه دهخدا
عینک زدن . [ ع َ / ع ِ ن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) قرار دادن عینک بر چشم . نصب کردن عینک برابر چشم خود. (فرهنگ فارسی معین ).استعمال عینک . بکار بردن عینک . رجوع به عینک شود.
-
عینک هزاربین
لغتنامه دهخدا
عینک هزاربین . [ ع َ / ع ِ ن َ ک ِ هََ / هَِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) نوعی از شیشه ، که آن را عینک هزارنما نیز گویند. (از آنندراج ). و رجوع به عینک هزارنما شود.
-
عینک هزارنما
لغتنامه دهخدا
عینک هزارنما. [ ع َ / ع ِ ن َ ک ِ هََ / هَِن ُ / ن ِ / ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از شیشه که در آن یک چیز، متعدد نمایان شود. عینک هزاربین . (آنندراج ). و رجوع به عینک هزاربین شود : دل خراب ز وحدت به کثرت انجامدشکست آینه ها عینک هزارنماست .سرا...
-
عینک دان
لغتنامه دهخدا
عینک دان . [ ع َ / ع ِ ن َ ](اِ مرکب ) قاب عینک و قوطی که در آن عینک را حفظ میکنند. (ناظم الاطباء). جلد عینک . رجوع به عینک شود.
-
عینک ساز
لغتنامه دهخدا
عینک ساز. [ ع َ / ع ِ ن َ ] (نف مرکب ) عینک سازنده . آنکه عینک سازد و فروشد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عینک شود.
-
عینک نه
لغتنامه دهخدا
عینک نه . [ ع َ / ع ِ ن َ ن ِه ْ ] (نف مرکب )کنایه از بخشنده ٔ عینک است . (آنندراج ) : ای چشم سپهر از تو روشن عینک نه دیده های روزن . درویش واله هروی (از آنندراج ).اما در بیت فوق از عینک مراد شیشه و جام شیشه است که بر روزنه ها گذارند تا نور بتابدو گر...
-
قاب عینک
لغتنامه دهخدا
قاب عینک . [ ب ِ ع َ / ع ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ترکی قاب به معنی ظرف + عینک . ظرف یا جعبه ای که عینک در آن گذارند.
-
جستوجو در متن
-
سازی
لغتنامه دهخدا
سازی . (حامص ) جزو دوم کلمات ، مرکب از «ساز» (نعت فاعلی مرخم ) و «ی » (حاصل مصدر) است . این کلمه اکثر به اسم ذات پیوندد و حاصل مصدر سازد بمعنی سازندگی ، بناکردن یا بعمل آوردن و استحصال و درست کردن چیزی ، و عمل و حرفه و شغل سازنده ٔ آن ، چون گری و کار...
-
برونسویک
لغتنامه دهخدا
برونسویک . [ بْرون ْس ْ / ب ُ رون ْس ْ ] (اِخ ) براونشویگ . ناحیه ای در آلمان ، که تا سال 1919 م . دوک نشین بود و بعد بصورت جمهوری جزو ساکس سفلی گردید (بسال 1946 م .). پایتخت قدیم براونشویگ دارای 250هزار تن سکنه بود. این شهر مرکز صنعتی (ماشین ها، عین...
-
قاب
لغتنامه دهخدا
قاب . (ترکی ، اِ) خوان طعام و در مصطلحات نوشته که قاب لفظ ترکی است . (بهار عجم ). به معنی آوند و ظرف و چون طبق ظرف طعام است آن را قاب نیز گویند. (آنندراج ). ظرف بزرگ بی دیواره از مس یا چینی و غیره برای پلو و مانند آن . در ترکی به معنی مطلق ظرف و در ف...
-
یخ
لغتنامه دهخدا
یخ . [ ی َ ] (اِ) آب فسرده شده که بر اثر سرما جامد شده باشد و جمس و هتشه و هسر و هسیر نیز گویند. (ناظم الاطباء). هَسَر. (لغت فرس اسدی ). ثلج . جمد. جمود. جلید. خسر. آب منجمد از سردی . (یادداشت مؤلف ). عینک از تشبیهات اوست . (آنندراج ) (غیاث ). فارسی...