کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عینون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عینون
لغتنامه دهخدا
عینون . (ع اِ) سناء بلدی ، و در مغرب کثیرالوجوداست . ساق و شاخه های او مابین سیاهی و سرخی و دراز وباریک و صلب و مملو از برگ ریزه شبیه به برگ مورْد و در هر شاخی گلی مدور بقدر درهمی و مایل به سیاهی وبسیار تلخ . و بعضی او را از اقسام ماهی زهرج دانسته ان...
-
عینون
لغتنامه دهخدا
عینون . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است ، و آن را عَینونی ̍ نیز نامند. (منتهی الارب ). کلمه ای است عبرانی . و آن از قرای بیت المقدس است . و گویند قریه ای است آن سوی بَثَنیّة ازپایین قُلزم بجانب شام . نام آن در شعر کثیر آمده است . و گویند آن همان «عین انا» است...
-
جستوجو در متن
-
عینونی
لغتنامه دهخدا
عینونی . [ ع َ نا ] (اِخ ) بمعنی عینون است . (از منتهی الارب ). رجوع به عینون شود.
-
تاسلغا
لغتنامه دهخدا
تاسلغا. [ س َ ] (معرب ، اِ) عینون . سلیس . کَحلی ̍. کَحلُوان . سنابلای . ماهی زهره . تاسلغه .
-
عینونی
لغتنامه دهخدا
عینونی . [ ع َ ] (ص نسبی ) نسبت است به عینون از قرای بیت المقدس ، و عبدالصمدبن محمد عینونی مقدسی محدث منسوب بدانجاست . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
مینا
لغتنامه دهخدا
مینا. (اِ) گیاهی است زینتی از تیره ٔ مرکبان که یکساله است و بوته اش ممکن است به ارتفاع 1 تا 2 متر نیز برسد. در حدود 200گونه دارد که اکثر دارای گلهای سفیدرنگ یا آبی هستند این گیاه بوسیله ٔ تخم هایش کشت و تکثیر میشود. مینای باغی . مینای دمشقی . عین الب...
-
سلیس
لغتنامه دهخدا
سلیس . [ س َ ] (معرب ، اِ) لاتینی «سیلیس ، سیلیسیوم » . سیلیس . دزی «سلیس » را با تردیدی نقل و آنرا (نام گیاهی ) ترجمه کرده و نوعی از (عینون ) دانسته است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به معنی سلسیس است که سنگ پا باشد و آن نوعی از سنگ متخلخل است . (...
-
غسلة
لغتنامه دهخدا
غسلة. [ غ ِ ل َ ] (ع اِ) آب غسل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبی که با آن غسل کنند. (از اقرب الموارد). || خوشبوی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الطیب عند الامتشاط؛ طیبی که هنگام شانه زدن به کار برند. (اقرب الموارد). || آنچه زنان در سر اندازند وقت ش...
-
حبرون
لغتنامه دهخدا
حبرون . [ ح َ ] (اِخ ) دهی است از فلسطین که ابراهیم خلیل (ع ) بدانجا مدفون است ، و بیشتر آنجا را خلیل نامند، و گاهی حَبری ̍ گویند. از کعب حبر روایت است که گفت : نخستین کس که به حبری دفن شد ساره زوجه ٔ ابراهیم (ع ) بود. چون ساره وفات یافت ابراهیم برای...