کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عینان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عینان
لغتنامه دهخدا
عینان . [ ع َ ن ِ ] (اِخ ) فراز کوه «احد» است درمدینه . و گویند نام دو کوه است واقع در نزدیکی کوه احد، لذا غزوه ٔ احد را «یوم عینین » نیز گفته اند. و گویند عینان نام کوهی است از کوههای احد که بین آنها وادیی است بنام عام احد و عام عینین . و نیز گویند ...
-
عینان
لغتنامه دهخدا
عینان . [ ع َ ن ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عین ، در حال رفع. رجوع به عین شود. || دو فرورفتگی در کنار زانو. (ناظم الاطباء). رجوع به عین شود.
-
عینان
لغتنامه دهخدا
عینان . [ ع َ ی َ ] (ع مص ) چشم کردن مرد را. و چشم زخم رسانیدن و بر چشم زدن . (از منتهی الارب ). || روان گردیدن آب و اشک . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَین . رجوع به عین شود.
-
واژههای همآوا
-
اینان
لغتنامه دهخدا
اینان . (ضمیر) ج ِ این : همه تفاخر آنان بجود و دانش بودهمه تفاخراینان بغاشیه است و جناغ . منجیک .ایشان بعزیمت رفتند و اینان بخراسان آمدند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 102). گفت شما چه مردمانید، گفتم منم ابرون و اینان فلان و فلان . (تاریخ بخارا). اسماعیل...
-
جستوجو در متن
-
شنام
لغتنامه دهخدا
شنام . [ ] (اِخ ) (بمعنی پیشانی خرسها) یکی از مرز و بوم اراضی موعود است که فیمابین عینان و ربله واقع بود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
منقوفتان
لغتنامه دهخدا
منقوفتان . [ م َ ف َ ] (ع ص ) عینان منقوفتان ؛ دو چشم سرخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عین
لغتنامه دهخدا
عین . [ ع َ ] (ع مص ) چشم کردن و چشم زخم رسانیدن و بر چشم زدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).چشم زدن . (از اقرب الموارد). عَیَنان . رجوع به عینان شود. || روان گردیدن آب و اشک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جاری شدن آب و اشک . (از اقرب ...
-
عینانی
لغتنامه دهخدا
عینانی . [ ع َ ] (ص نسبی ) این کلمه بصورت جمع(عینانیان ) در بیت ذیل از فردوسی در برخی از نسخ شاهنامه آمده است که ظاهراً ساکنان عینان منظور است . و در برخی نسخ دیگر «غسانیان » ضبط شده است : ز عینانیان طائر شیردل که دادی فلک را به شمشیر دل .رجوع به عین...
-
عینین
لغتنامه دهخدا
عینین . [ ع َن َ ] (اِخ ) همان عینان است که برخی ، در تمام حالات آن را با یاء تثنیه خوانده اند. و گویند جایگاهی است در بحرین . (از معجم البلدان ). و رجوع به عینان شود.- یوم عینین ؛ از ایام عرب است در بحرین ، بین بنی مِنقَربن عبیداﷲ و بنی عبدالقیس . ...
-
عینین
لغتنامه دهخدا
عینین . [ ع َ ن َ ن ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عین در حال نصب و جر. عینان . دو چشم . رجوع به عین شود : دو مارافسای عینینش دو مارستند زلفینش که هم مار است مارافسای و هم زهر است تریاقش .منوچهری .
-
عینا
لغتنامه دهخدا
عینا. [ ع َ ] (ع ص ) تلفظی است از «عیناء». زنی فراخ چشم . (دهار) : و حورا و عینای فرادیس اعلی را از خطر تلبیس ایشان مطلقه ٔ ثلاث گردانیده . (سندبادنامه ص 94). رجوع به عیناء شود. || (اِ) عینان ، که در حال اضافه نون آن حذف شده باشد. دو چشم .- عیناالعود...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن سالم یمنی . وی بقریه ٔ عینان متولد شد و به تریم و عدن شد و از مشایخ آن ناحیت استفادت کرد. وی خود از مشایخ است و مردم عربستان را بدو اعتقاد نیکو بوده و کرامات بدو نسبت میکرده اند. وفات وی در بندر شحر به سال 120 هَ...
-
نضاخة
لغتنامه دهخدا
نضاخة. [ ن َض ْ ضا خ َ ] (ع ص ) عین نضاخة؛ چشمه ٔ بسیارآب .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). چشمه ٔ فواره ٔ بسیارآب . (ناظم الاطباء). چشمه ای که آب از آن فوران کند. (از متن اللغة). فوارة. (از منتهی الارب ). قوله تعالی : عینان نضاختان ؛ ای فوا...