کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیلة
لغتنامه دهخدا
عیلة. [ ع َ ل َ ] (ع اِمص ) درویشی و فاقه . (از منتهی الارب ). اسم است از مصدر عَیل . (از اقرب الموارد). درویشی . (دهار) (غیاث ). درویشی و فقر و فاقه . (ناظم الاطباء). گویند: طال عیلتی ایاک ؛ یعنی دراز شد احتیاج من به تو. (منتهی الارب ). رجوع به عیلت...
-
عیلة
لغتنامه دهخدا
عیلة. [ ع َ ل َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گشتن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فقیر و محتاج شدن . (از اقرب الموارد). عَیل . عُیول . مَعیل . رجوع به عیل و عیول و معیل شود.
-
عیلة
لغتنامه دهخدا
عیلة. [ ع َ ی َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائل . (از ناظم الاطباء). رجوع به عائل شود.
-
واژههای همآوا
-
عیلت
لغتنامه دهخدا
عیلت . [ع َ ل َ ] (ع اِمص ) عیلة. درویشی و فاقه . رجوع به عَیلة شود : عبدالملک از غصه ٔ آن حیلت و محنت این عیلت بی سامان شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 178).
-
ایلة
لغتنامه دهخدا
ایلة. [ اَ ل َ ] (اِخ ) شهرکیست [ از شام ] بر کران دریای قلزم نهاده بر حد میان بادیه ٔ مصر و شام . (حدود العالم ) (معجم البلدان ). شهری است میان ینبع و مصر و عقبه ٔ آن مشهور است و از آنست عقیل بن خالد و خویشان او و یونس بن یزید و اقارب وی . (آنندراج ...
-
جستوجو در متن
-
عیل
لغتنامه دهخدا
عیل . (ع ص ، اِ) ج ِ عائل . (اقرب الموارد). رجوع به عائل شود. || بمعنی «عیلة» است . (از اقرب الموارد). رجوع به عیلة شود.
-
عیلت
لغتنامه دهخدا
عیلت . [ع َ ل َ ] (ع اِمص ) عیلة. درویشی و فاقه . رجوع به عَیلة شود : عبدالملک از غصه ٔ آن حیلت و محنت این عیلت بی سامان شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 178).
-
ابومسعود
لغتنامه دهخدا
ابومسعود. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن زیاد المقدسی . از روات است . او از ابراهیم بن ابی عیله و از او صفوان بن عمرو سکونی روایت کند.
-
معیل
لغتنامه دهخدا
معیل . [ م َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . عَیل . عَیلَة. عُیول . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || حاجتمند گردانیدن کسی را و درمانده نمودن . عَیل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عاجز گردانیدن . (آنندراج ). و رجوع ...
-
عیول
لغتنامه دهخدا
عیول . [ ع ُ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فقیر شدن . (از اقرب الموارد). عَیل . عَیلة. مَعیل . رجوع به عیل وعیلة و معیل شود. || رفتن . (از منتهی الارب ). رفتن و گشتن و دور زدن . (از اقرب الموارد). ...
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رُ ] (اِخ ) انطون . راهب یسوعی حلبی الاصل سریانی طایفه . او راست : رحلة اول شرقی الی امر کاللخوری الیاس بن القس حنا الموصلی من عیلة بیت عمون الکلدانی (1668 - 1683 م .) چ بیروت 1906 م . رباط بسال 1914 م . درگذشت . (از معجم المطبوعات ج 1 ص 91).
-
عیل
لغتنامه دهخدا
عیل . [ ع َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). فقیر و محتاج شدن . (از اقرب الموارد). عَیلة. عُیول . مَعیل . رجوع به عیلة و عیول و معیل شود. || حاجتمند گردانیدن کسی را و درمانده نمودن . (از منتهی الار...
-
درویش شدن
لغتنامه دهخدا
درویش شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مسکین شدن . بی چیز گشتن . نادار شدن . فقیرشدن . بی نوا گشتن . ابلاط. ارماد. ارمال . ازهاد. اصرام . اصفار. (تاج المصادر بیهقی ). اعالة. (دهار). اعدام . (از منتهی الارب ). اعسار. (دهار). اعواز. (تاج المصادر بیهقی ...