کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیسو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیسو
لغتنامه دهخدا
عیسو. (اِخ ) ابن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام . رجوع به عیصو شود.
-
واژههای همآوا
-
عیصو
لغتنامه دهخدا
عیصو. (اِخ ) نام پسر اسحاق علیه السلام ، که رومیان از اولاد اویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). برادر بزرگ یعقوب است ، و گویند فرنگ از نسل اویند. (برهان ). وی پسر اسحاق بن ابراهیم علیه السلام بود و با یعقوب به یک شکم متولد شد و مادر آنها «رفقه » نام دا...
-
ایسو
لغتنامه دهخدا
ایسو. (اِخ ) یکی از هفت ولایت روس قدیم است که در داستانهای نظامی آمده است : از ایسو کمربسته گردنکشی برون زد جنیبت چو تندآتشی . نظامی .ز ایسو زمین تا بخفچاق دشت زمین را بتیغ و زره درنوشت .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
اسائو
لغتنامه دهخدا
اسائو. [ اَ ] (اِخ ) عیسو. رجوع به عیسو شود.
-
ادوم
لغتنامه دهخدا
ادوم . [ اِ ] (اِخ ) (سرخ رنگ و عدسی رنگ ) لقب عیسو پسر نخستین اسحاق است و چون وی بجهت شوربای عدسی که یعقوب برادرش پخته بود حق بکوریت خود را فروخت بدین واسطه و بملاحظه ٔ سرخ رو بودنش وی را عیسو نام کردند. (سفر پیدایش 25:25 و 30). و رجوع به ادومیه و ع...
-
رفقة
لغتنامه دهخدا
رفقة. [ رُ ق َ ] (اِخ ) یا رفقاء. خواهر لابان و زوجه ٔ اسحاق بن ابراهیم است . و چون بیست سال برین نکاح سپری شد رفقه یعقوب و عیسو را تولید نمود. (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به رفقاء شود.
-
عیصو
لغتنامه دهخدا
عیصو. (اِخ ) نام پسر اسحاق علیه السلام ، که رومیان از اولاد اویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). برادر بزرگ یعقوب است ، و گویند فرنگ از نسل اویند. (برهان ). وی پسر اسحاق بن ابراهیم علیه السلام بود و با یعقوب به یک شکم متولد شد و مادر آنها «رفقه » نام دا...
-
زارح
لغتنامه دهخدا
زارح . [ رَ ] (اِخ ) فرزند رعوئیل ابن عیسو و در سفر پیدایش 36:13 و 17 و 23 و یکم تواریخ ایام 1:37 مذکور است . (قاموس کتاب مقدس ). و بستانی آرد: یکی از امیران ادومی است و یوبایب بن زارح بصری گویا از دودمان وی بوده است . (سفر تکوین 36: و 12 و 17:33) (ا...
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابراهیم . نام پسر اسحاق پیغمبر و او را اسرائیل نیز گویند و با عیصو از یک شکم زاییده شدند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام پیغمبری که پدر یوسف بود و این لفظ عبرانی است نه عربی . (آنندراج ) (غیاث ). یکی از انبی...
-
سکوت
لغتنامه دهخدا
سکوت . [ ] (اِخ ) (سایبانها) اول اسم محلی که یعقوب بعد از مفارقت عیسو در آنجا رفته و در آنجا برای خود بنا نهاد و سایبانها برای مواشی خود قرار داد. سفر پیدایش 33:17. سکوت در قسمت سبط جاد واقع بود صحیفه یوشع 13 و 27 و از اینقرار معلوم میشود در شرق اردن...
-
لابان
لغتنامه دهخدا
لابان . (اِخ ) (سفید) و او پسر بتوئیل و نوه ٔ ناحور و برادرزاده ٔ ابرام و برادر رفقه وپدر لیئه و راحیل است که در حاران سکونت میداشت و در آنجا برحسب رسوم و آداب مملکت غلام ابراهیم را پذیرائی کرده واقعه ٔ نامزد کردن رفقه را با اسحاق فراهم کرد (سفر پیدا...
-
ادوم
لغتنامه دهخدا
ادوم . [ اِ ] (اِخ ) (لفظی عبرانی بمعنی سرخ ) این بلاد را بنام ادوم یعنی عیسوبن اسحاق چنین خواندند (رجوع بماده ٔ قبل شود) و قبلاً این موضع را جبل سعیر مینامیدند منسوب بسعیر جد حوریین و معنی سعیر دارای زمین دشوار است (بمناسبت اراضی وعر آن ).و از توراة...
-
حتیان
لغتنامه دهخدا
حتیان . [ ح ِت ْ تی ] (اِخ ) قومی باستانی که پیش از تمدن مردم فینیقی در آسیای صغیر مملکت عظیمی داشته اند. پورداود گوید: سابقاً از حتیتها فقط نامی شنیده بودند، زیرا درتوارة چندین بار یاد گردیده اند پس از کاوشهائی که در سوریه و آسیای صغیر شد و چندین شه...