کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیثان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیثان
لغتنامه دهخدا
عیثان . [ ع َ ] (ع ص ) آنکه در انفاق مال خود شتاب کند و یا آن را تبذیر کند و تباه سازد، و مؤنث آن عَیثی ̍ باشد. (از اقرب الموارد).
-
عیثان
لغتنامه دهخدا
عیثان . [ ع َ ی َ ] (ع مص ) بمعانی مصدر عَیث است . (از اقرب الموارد). رجوع به عیث شود.
-
واژههای مشابه
-
حسین عیثان
لغتنامه دهخدا
حسین عیثان . [ ح ُ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن ابراهیم عیثان بحرینی اخباری فقیه . متوفی 1240 هَ . ق . 1825/ م . او راست : النجوم الزاهرة و ارجوزه در اجتهاد. (اعلام الشیعه ٔ قرن سیزدهم هجری ص 423) (ذریعه ) (اعیان الشیعه ج 27 ص 214).
-
واژههای همآوا
-
عیصان
لغتنامه دهخدا
عیصان . (اِخ )کانی از کانهای عرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از معادن بنی نمیربن کعب ، در نزدیکی اُضاخ البُرم است ، و درآنجا مردمی از بنی حنیفه ساکنند. و گویند آنجا ناحیه ای است در فاصله ٔ پنج روزی حجر، از اعمال یمامة، که در آن معدنی است ازآن ِ بنی ...
-
عیصان
لغتنامه دهخدا
عیصان . (ع اِ) ج ِ عیص . رجوع به عیص (ع اِ) شود.
-
عیسان
لغتنامه دهخدا
عیسان . [ ع َ ] (ع اِ) مردان . (منتهی الارب ). مردمان و خلایق . (ناظم الاطباء): ما هو من عیسانه ؛ او از رجال و یاران او نیست . (از اقرب الموارد).
-
ایثان
لغتنامه دهخدا
ایثان . (ع مص ) دهش سترگ دادن کسی را. || افزون گرفتن مال را: اوثن من المال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ایسان
لغتنامه دهخدا
ایسان . (ع مص ) (از «وس ن ») بیهوش کردن بوی چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِ) مردم . ج ، ایاسین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ).
-
ایسان
لغتنامه دهخدا
ایسان . [ اَ ] (اِ) گوشه ٔ عالم مابین مشرق و شمال و ظاهراً این لفظ هندی است . (غیاث اللغات ).
-
جستوجو در متن
-
عیثی
لغتنامه دهخدا
عیثی . [ ع َ ثا ] (ع ص ) مؤنث عَیثان باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به عَیْثان شود.
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمد بحرینی . رجوع به حسین بحرینی و حسین عیثان و حسین عصفوری شود.
-
عیث
لغتنامه دهخدا
عیث . [ ع َ] (ع مص ) تباه کردن . زیان و تباهی رسانیدن گرگ در رمه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فاسد کردن ، چنانکه گویند: عاث الذئب فی الغنم ؛ یعنی گرگ گوسفندان را تباه و فاسد کرد. || شتاب کردن در انفاق مال ، و یا تبذیر و تباه کردن...