کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیب گستردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عیب نما
لغتنامه دهخدا
عیب نما. [ ع َ / ع ِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) عیب نماینده . آنچه و آنکه عیب و نقص را بنمایاند : بیش جان را نکنم زنگ زده کآینه عیب نمایست مرا. خاقانی .در گفتن عیب دگران بسته زبان باش از خوبی خود عیب نمای دگران باش .واعظ قزوینی .
-
عیب نمایی
لغتنامه دهخدا
عیب نمایی . [ ع َ / ع ِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (حامص مرکب ) نمایاندن عیب . نشان دادن عیب : عیب نمایی مکن آیینه وارتا نشوی از نفسی عیب دار.نظامی .
-
عیب نویس
لغتنامه دهخدا
عیب نویس . [ ع َ / ع ِ ن ِ ] (نف مرکب ) نویسنده ٔ عیب : جورپذیران عنایت گذارعیب نویسان شکایت شمار.نظامی .
-
بی عیب
لغتنامه دهخدا
بی عیب . [ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + عیب ) بی نقص . (آنندراج ). سلام . سلیم . سالم . بی آهو. درست . بری . (یادداشت مؤلف ) : بپرسید دیگر که بی عیب کیست نکوهیدن آزادگان را ز چیست . فردوسی .خهی گزیده و زیبا و بی بدل چو خردزهی ستوده و بی عیب و پاک...
-
پنج عیب شرعی
لغتنامه دهخدا
پنج عیب شرعی . [ پ َ ع َ/ ع ِ ب ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از سرقت وزنا و مَیْسر و شرابخواری و دروغ گوئی . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
افتراش
لغتنامه دهخدا
افتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در پی کس رفتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). در پی اثر رفتن . (ناظم الاطباء). بر اثر پی کس رفتن . (از اقرب الموارد). || گفتن چنانکه خواهند. (منتهی الارب ). سخن گفتن بدلخواه . (از اقرب الموارد). زبان بسخن گوی د...
-
آراستن
لغتنامه دهخدا
آراستن . [ ت َ ] (مص ) (از پهلوی آرو، ایستادن ، برخاستن ، دور شدن ) زیب . زین . تقیین . تزیین . تجمیل . تحلیه . توشیح . تزویق . زبرجه . بزیب و زینت مزیّن کردن . تحسین کردن . متحلی کردن . آمودن . زیورکردن . آذین کردن . بگلگونه و غازه کردن : شاه دیگر ر...
-
آوردن
لغتنامه دهخدا
آوردن . [ وَ دَ ] (مص ) (از: آ، به معنی سوی یا به معنی سلب + بردن ) بردن بسوی کسی . ایتاء. اجأه . اِتیان . مقابل بردن : ز چیزی که از بلخ بامی ببردبیاورد و یکسر به گهرم سپرد. فردوسی .بگیریدش از پشت آن پیل مست به پیش من آریدبسته دو دست . فردوسی .بسیند...
-
سخن
لغتنامه دهخدا
سخن . [ س ُ خ ُ / س ُ خ َ / س َ خ ُ / س َ خ َ ] (اِ) سخون . پهلوی «سخون » «اونوالا 116» و «سخون » (کلمه ، لفظ، عبارت )، از اوستا «سخور» (اعلان ، نقشه و طرح ) (بارتولمه 1569)، قیاس کنید با پاسخ (پهلوی «پسخو») (نیبرگ 200). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین )....
-
برکشیدن
لغتنامه دهخدا
برکشیدن . [ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بیرون کشیدن . استخراج کردن . برآوردن . بیرون کردن . بالا کشیدن . بیرون آوردن . (ناظم الاطباء). خارج ساختن . (یادداشت مؤلف ) : لعل می را ز درج خم برکش در کدونیمه کن به پیش من آر. رودکی .ناگاه پای اسب بهرام بد...
-
ساختن
لغتنامه دهخدا
ساختن . [ ت َ ] (مص ) بناء. بناکردن . عمارت . عمارت کردن .برآوردن . پی افکندن . بن افکندن . بنیان : دور ماند از سرای خویش و تبارنسری ساخت بر سر کهسار. رودکی .ساختن سیاوش گنگ دژ را. (ازعناوین شاهنامه ).به ایران پدر را بینداختی بتوران همی شارسان ساختی ...