کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیبجویی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
غماز شدن
لغتنامه دهخدا
غماز شدن . [ غ َم ْ ما ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخن چینی کردن . سخن چین شدن . عیبجویی کردن و طعنه زدن . رجوع به غماز شود : مشو غماز کس نزدیک شاهان بترس آخر ز آه بیگناهان . ناصرخسرو.ترا صبا و مرا آب دیده شد غمازوگر نه عاشق و معشوق رازدارانند.حافظ.
-
خرده دانی
لغتنامه دهخدا
خرده دانی . [ خ ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) هوشمندی . فرزانگی . زیرکی . || نکته بینی : پس پیران محترم بیایند و گویند ای ملکزاده اگر بشفاعت و زاری و دانش و خرده دانی ما دفع این حال بود و توانستمی کردن ، بکردیمی . (تذکرةالاولیاء عطار). || عیبجویی . (یاددا...
-
بدخو
لغتنامه دهخدا
بدخو. [ ب َ ] (ص مرکب ) بدخلق . تندخو. بی ادب . شریر. (ناظم الاطباء). دنانس . جأث . دعن . مدعن . (منتهی الارب ). فظ. جنعاظ. شموس . سَی َّءالخلق . برنتی ̍. بشع. (یادداشت مؤلف ). کج خلق . زشت خو : کرا کار با شاه بدخوبودنه آزرم و نه تخت نیکو بود. ابوش...