کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عکله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عکله
لغتنامه دهخدا
عکله . [ ع َ ل َ ] (اِ) لغتی است که آن را به فارسی ششبندان و به عربی کرمةالاسود و به شیرازی سیاه دارو و به یونانی فاشرستین خوانند. و آن نوعی از لبلاب است . (برهان ).
-
واژههای همآوا
-
آکله
لغتنامه دهخدا
آکله . [ ک ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث آکِل . خورنده (زن ). || هر قرحه که گوشت را خورد. || خوره . خوره باد. (ربنجنی ). || قسمی ریش که بر اندام افتد و گوشت را خورد. و این غیر ارمنی دانه است . جذام . و قسمی از آن آکله ٔ دهان است که تنها در دهان پیدا شود....
-
آکله
لغتنامه دهخدا
آکله . [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) آکوله . بهترین جنسی از اجناس برنج . اجود انواع برنج .
-
اکله
لغتنامه دهخدا
اکله . (ع اِ) اکلة.رجوع به اکلة در همه ٔ اعراب همزه و کاف و لام شود.
-
اکله
لغتنامه دهخدا
اکله . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان . سکنه ٔ آن 404 تن است . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات و حبوب و صیفی و لبنیات . صنایع دستی زنان قالیبافی و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).