کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عکة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عکة
لغتنامه دهخدا
عکة. [ ع َک ْ ک َ ] (اِخ ) نام شهری است ، و در حدیث آمده است : «طوبی من رأی عکة». (از منتهی الارب ). شهری است از شام بر کران دریای روم و اندروی مسلمانانند. شهری است با نعمت بسیار و کشت و بزربسیار و خواسته های بسیار. (حدود العالم ). عکه از اقلیم سیم ...
-
عکة
لغتنامه دهخدا
عکة. [ ع َک ْ ک َ ] (ع ص ، اِ) لیلة عکة؛ شب سخت گرم که تر باشد و باد نوزد در آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || أرض عکة؛ به نعت و اضافه ، زمین گرم . (از منتهی الارب ). عُکّة. (اقرب الموارد). و رجوع به عُکّة شود. || (اِ) سردی تب . || ریگ توده ...
-
عکة
لغتنامه دهخدا
عکة. [ ع ِک ْ ک َ ] (ع اِ) سختی گرما همراه نوزیدن باد. ج ، عِکاک . (از اقرب الموارد). عُکّة [ ع َ / ع ُ ] . رجوع به عَکّة شود.
-
عکة
لغتنامه دهخدا
عکة. [ ع ُک ْ ک َ ] (ع ص ) أرض عکة؛ به نعت و اضافه ، سرزمین گرم . (از اقرب الموارد). عَکّة. (منتهی الارب ). رجوع به عَکة شود. || (اِ) خنور مسکه و مشک روغن خرد. (از منتهی الارب ). خیک کوچک برای روغن ، که کوچکتر از «قربة» است ، و از آن جمله است که گوی...
-
واژههای مشابه
-
عکه
لغتنامه دهخدا
عکه . [ ع َک ْ ک َ / ک ِ ] (اِ) نام مرغی است معروف و آن از جنس کلاغ است و ابلق و سیاه و سفید می باشد و به عربی عقعق خوانند، و ملا علی بیرجندی در شرح مختصر وقایه میگوید که این لغت فارسی است ، آنجا که میفرمایدو اما العقعق نوع من الغراب طویل الذنب فیه س...
-
واژههای همآوا
-
اکة
لغتنامه دهخدا
اکة. [ اَک ْ ک َ ] (ع اِ) اکه . سختی از سختیهای زمانه . || سختی زمانه . || سختی گرما. || بدخلقی . || کینه . || موت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || آرمیدگی باد. (ناظم الاطباء).
-
اکة
لغتنامه دهخدا
اکة. [ اَک ْ ک َ ] (ع مص ) پیش آمدن بر کسی به خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انبوهی کردن . ازدحام . (منتهی الارب ). || آرمیدن باد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || رو کردن کسی را. || تنگی کردن بر کسی . (منتهی الارب ). || تنگ شدن س...
-
جستوجو در متن
-
عکک
لغتنامه دهخدا
عکک . [ ع ُ ک َ ] (ع اِ) ج ِ عُکّة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عُکة شود.
-
گلچه
لغتنامه دهخدا
گلچه . [ گ َ چ ِ ] (اِ) زاغچه و عکه . (ناظم الاطباء).
-
کندس
لغتنامه دهخدا
کندس . [ ک ِ دِ ] (اِ) عکه و زاغچه . (ناظم الاطباء). رجوع به کندش شود.
-
قالنجه
لغتنامه دهخدا
قالنجه . [ ل ِ ج َ ] (ترکی ، اِ) طائری است معروف به عکه و به عربی عقعق و صلصل نیز نامند و گفته اند اسم فاخته است . (فهرست مخزن الادویه ). پرنده ای است که آن را شیرازیان عکه و عربان عقعق و صلصل خوانند و بعضی گویند قالنجه فاخته است . (برهان ).
-
کلاجه
لغتنامه دهخدا
کلاجه . [ ک َ ج َ / ج ِ ] (اِ) مغز استخوان . || عکه . کلاغچه . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).