کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عکبرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عکبرا
لغتنامه دهخدا
عکبرا. [ ع ُ ب َ ] (اِخ )شهرکی است از نواحی دجیل در نزدیکی صریفین و اوانا،تا بغداد ده فرسخ فاصله دارد و طول آن در حدود 97 درجه و عرض آن 33/5 درجه است . و نسبت بدان عکبری و عکبراوی شود. و حمزه ٔ اصبهانی گوید «بزرج سابور» معرب است از «وزرک شافور» و آن ...
-
واژههای مشابه
-
تل عکبرا
لغتنامه دهخدا
تل عکبرا. [ ت َل ْ ل ُ ع ُ ب َ ] (اِخ ) یاقوت ذیل عکبرا نویسد: شهرکی است از نواحی دجیل نزدیک صریفین و اوانا،بین آن و بغداد ده فرسخ است . و نسبت بدان عکبری و عکبراوی است . و نیز از حمزه ٔ اصفهانی آرد: بزرح سابورمعرب از وزرک شافور است و به سریانی عکبرا...
-
جستوجو در متن
-
عکبراء
لغتنامه دهخدا
عکبراء. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است بر مشرق دجله . عکبرا. عکبری . رجوع به عکبرا و عکبری شود.
-
عکبری
لغتنامه دهخدا
عکبری . [ ع ُ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به عکبرا، که شهرکی است بر دجله ده فرسنگ بالاتر از بغداد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عکبرا شود.
-
عکبراوی
لغتنامه دهخدا
عکبراوی . [ ع ُ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به ده عُکبَری . (منتهی الارب ). رجوع به عکبرا و عکبری شود.
-
عکبروی
لغتنامه دهخدا
عکبروی . [ ع ُ ب َ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به ده عُکبَری . (منتهی الارب ). رجوع به عکبرا و عکبری شود.
-
علث
لغتنامه دهخدا
علث . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است در ساحل شرقی دجله بین عُکبَرا و سامراء، و آن وقف بر علویهاست . (از معجم البلدان ).
-
زاور
لغتنامه دهخدا
زاور.[ وَ ] (اِخ ) نهر... نهری است متصل به عکبرا و قریه ٔ زاور کنار آن است . (از معجم البلدان ، نهر زاور).
-
انابین
لغتنامه دهخدا
انابین . [ اَ ] (اِخ ) نام جایی است از نواحی عکبرا . (از الاوراق ، اخبار الراضی باﷲ و المتقی باﷲ ص 206).
-
بصروی
لغتنامه دهخدا
بصروی . [ ب ُ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به بُصری ̍ که قریه ای است پهلوی عکبرا. (از سمعانی ) (از ناظم الاطباء).
-
برزخ شاپور
لغتنامه دهخدا
برزخ شاپور. [ ب َ زَ ] (اِخ ) عکبرا. رجوع به فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 72 شود.
-
عکبری
لغتنامه دهخدا
عکبری . [ ع ُ ب َ را] (اِخ ) دهی است و نسبت بدان عُکَبراوی و عُکبَروی آید. (منتهی الارب ). دهی است و نسبت بدان عکبراوی و عُکَبری شود. (از اقرب الموارد). رجوع به عکبرا شود.
-
دیرالخوات
لغتنامه دهخدا
دیرالخوات . [ دَ رُل ْ خ ُ ] (اِخ ) خوات جمع اخت است و این دیر واقع در عکبرا است و بیشتر ساکنان آن زنان میباشند و ممکن است دیرالعذاری باشد. (از معجم البلدان ).