کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عکاظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عکاظ
لغتنامه دهخدا
عکاظ. [ ع ُ ] (اِخ ) (یوم ...) از جنگهای فجار است . (از مجمع الامثال میدانی ). یوما عکاظ؛ دو جنگ عکاظ، زیرا در آنجا وقعه ای پس از وقعه ای دیگر رخ داد. (از اقرب الموارد).
-
عکاظ
لغتنامه دهخدا
عکاظ. [ ع ُ ] (اِخ ) بازاری بود در دشت به موضع عکاظ میان نخله و طائف ، این بازار از هلال ذی القعدة بر پا میشد و مدت بیست روز و یا یک ماه ادامه می یافت و قبایل عرب در آنجا گرد می آمدند ومحاجه میکردند و شعر می خواندند و خرید و فروش میکردند. (از منتهی ا...
-
واژههای مشابه
-
جزیرة عکاظ
لغتنامه دهخدا
جزیرة عکاظ. [ ج َ رَ ت ُ ع ُ ] (اِخ ) زمین سنگلاخی است بنزدیک عکاظ که نوبت پنجم از جنگهای فجار آنجا روی داد. ابیات زیر اشاره بدان وقعه است : لقد بلوکم فابلوکم بلائهم یوم الجزیرة ضرباً غیر تکذیب ان توعدونی فانی لابن عمکم و قد اصابوکم منی بشؤبوب و ان ...
-
واژههای همآوا
-
عکاز
لغتنامه دهخدا
عکاز. [ ع ُک ْ کا ] (ع اِ) عصای دارای نیزه . (ناظم الاطباء). عصا که در انتهای آن سرنیزه باشد و شخص بر آن تکیه کند. عنزة. عکازة. و رجوع به عکازة و عنزة شود. || عصای اسقف نزد مسیحیان . (از اقرب الموارد). و رجوع به عکازة شود.
-
جستوجو در متن
-
عکاظی
لغتنامه دهخدا
عکاظی . [ ع ُ ظی ی ] (ص نسبی ) منسوب به عکاظ: ادیم عکاظی ؛ ادیم منسوب به بازار عکاظ. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به عکاظ شود.
-
سوق
لغتنامه دهخدا
سوق . (ع اِ) بازار.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : به سوق صیرفیان در حکیم را آن به که بر محک نزند سیم ناتمام عیار. سعدی .- سوق عکاظ ؛ بازار عکاظ. رجوع به عکاظ شود.|| سوق الحرب ؛ سخت ترین جای جنگ . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
اثیداء
لغتنامه دهخدا
اثیداء. [ اُ ث َ ] (اِخ )محلی است به بازار عکاظ. (معجم البلدان ) (مراصد).
-
رحرحان
لغتنامه دهخدا
رحرحان . [ رَ رَ ] (اِخ ) کوهی است نزدیک عکاظ. (از اقرب الموارد). کوهی است نزدیک عکاظ و در آنجا میان بنی عامر جنگ واقع شده . (منتهی الارب ). زمینی است نزدیک عکاظ و گویند در آن دو جنگ است ، نخست بین بنی دارم و بنی عامربن ِ صعصعة، و دوم میان تمیم و بنی...
-
ذوالرمحین
لغتنامه دهخدا
ذوالرمحین . [ ذُرْ رُ ح َ ] (اِخ ) لقب ابوزمعة جد عمربن ابی ربیعه ٔ مخزومی است و گویند برای درازی بالای وی این لقب بدو داده اند و برخی گفته اند ازآنروی که در یوم عکاظ با دو نیزه و دو دست جنگ کرد.قاله الکلبی . (نقل از حاشیه ٔ المرصع خطّی پراغلاط).
-
مجنة
لغتنامه دهخدا
مجنة. [ م َ ج َن ْ ن َ ] (اِخ ) نام بازاری قریب به مکه ٔ معظمه . (غیاث ) (آنندراج ). نام بازاری در زمان جاهلیت . (ناظم الاطباء). نام بازاری است که در زمان جاهلیت در محلی نرسیده به ظهران و در عشر سوم ذی القعده دایر می کردند و قبل از آن سوق عکاظ دایر م...
-
جفار
لغتنامه دهخدا
جفار. [ ج ِ ] (اِخ ) آبی است مر بنی تمیم را که ضبه آنرا ادعا میکند. (معجم البلدان ) : و هم وردوا الجفار علی تمیم و هم اصحاب یوم عکاظ انی ...شهدت لهم مواطن صالحات تنبیهم بود الصدر منی .نابغه ٔ ذبیانی (از عقد الفرید ج 6 ص 133).
-
حریرة
لغتنامه دهخدا
حریرة. [ ح ُ رَ رَ ] (اِخ ) (یوم ...) یکی از أیام عرب . چهارمین مرحله ٔ حرب الفجار است که در حریرة نزدیک عکاظ رخ داد. و خداش بن زهیر درباره ٔ آن گوید : و قد بلوکم فابلوکم بلائهم یوم الحریرة ضرباً غیر تکذیب .(مجمع الامثال میدانی ) (معجم البلدان ).