کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عکازة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عکازة
لغتنامه دهخدا
عکازة. [ ع ُک ْ کا زَ ] (ع اِ) عصای با سنان . (منتهی الارب ). عصا با آهن . (دهار). به معنی عکاز است و اخص از آن باشد. (از اقرب الموارد). واحدعکاز. (از ناظم الاطباء). ج ، عَکاکیز (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) و عکازات . (اقرب الموارد) : چو راه پرسموم ...
-
جستوجو در متن
-
عکازات
لغتنامه دهخدا
عکازات . [ ع ُک ْ کا ] (ع اِ) ج ِ عُکّازة. (اقرب الموارد). رجوع به عکازة شود.
-
عکاکیز
لغتنامه دهخدا
عکاکیز. [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عُکّازة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عکازة شود.
-
عکاز
لغتنامه دهخدا
عکاز. [ ع ُک ْ کا ] (ع اِ) عصای دارای نیزه . (ناظم الاطباء). عصا که در انتهای آن سرنیزه باشد و شخص بر آن تکیه کند. عنزة. عکازة. و رجوع به عکازة و عنزة شود. || عصای اسقف نزد مسیحیان . (از اقرب الموارد). و رجوع به عکازة شود.
-
تعکیز
لغتنامه دهخدا
تعکیز. [ ت َ ] (ع مص ) عُکّازَه در بن نیزه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
متعکز
لغتنامه دهخدا
متعکز. [ م ُ ت َ ع َک ْک ِ ] (ع ص ) تکیه کننده بر چوب دستی آهن دار. (آنندراج ). کسی که بر عکازه تکیه کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعکز شود.
-
عکز
لغتنامه دهخدا
عکز. [ ع َ ] (ع مص ) تکیه نمودن بر عکازه ٔ خود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || در زمین زدن نیزه را و سپوختن در آن . (از منتهی الارب ). فروکردن نیزه در زمین . (از اقرب الموارد). || راه یافتن به چیزی و شناختن . (از منتهی الارب ). هدایت یافتن ب...
-
دینارگانه
لغتنامه دهخدا
دینارگانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) (از: دینار + گانه ، مزید مؤخر اتصاف و نسبت ) سکه ٔ زر، دیناری : چون بنزدیک من آمد پیرزنی بود با عکازه ای اندر دست و جبه ٔ پشمین پوشیده گفتم : مِن این ؟ قالت من اﷲ. قلت الی این ؟ قالت الی اﷲ دینارگانه ای بود بر آو...
-
عنزة
لغتنامه دهخدا
عنزة. [ ع َ ن َ زَ ] (ع اِ) نوعی از نیزه چه است میان نیزه و عصا که در بن آهن دارد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شبیه است به عکازة، درازتر از عصا و کوتاهتر از نیزه و آهنی در انتهای آن باشد: جاء یتوکاء علی عنزة؛ یعنی آمد در حالی ک...
-
گانه
لغتنامه دهخدا
گانه . [ ن َ /ن ِ ] (پسوند) مزید مؤخر «آن » که در پارسی باستان «آنه » بوده پس از اینکه بشکل آوایی «آنه » (در پهلوی «آنک ») درآمده ، مزید مؤخربی قاعده ٔ «گانه » را ساخته است که در پهلوی کانک می باشد. این مزید مؤخر برای ساختن کلمات توزیعی که نخست کل...
-
هبل
لغتنامه دهخدا
هبل . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) نام بتی که در کعبه بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بتی بود مر قریش را در کعبه . (معجم متن اللغة). نام بتی است که در زمان جاهلیت ، دو قبیله از عرب یعنی بنی کنانه و قریش آن را پرستش میکردند. مجسمه ٔ این بت به...
-
عصا
لغتنامه دهخدا
عصا. [ ع َ ] (ع اِ) چوب . (منتهی الارب ). عود. (اقرب الموارد). || چوب دستی ، مؤنث آید. (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن جرجانی ). نوعی از چوبدستی متوسط در سطبری و باریکی که بعضی از آن سرکج بود، و در فارسی بزیادت یاء (عصای ) نیز اس...
-
ذوالنون بن ابراهیم مصری
لغتنامه دهخدا
ذوالنون بن ابراهیم مصری . [ ذُن ْ نو ن ِ، ن ِ اِ م ِ م ِ ] (اِخ ) و منهم سفینه ٔ تحقیق و کرامت و گنجینه ٔ شرف اندر ولایت ابوالفیض ذوالنون بن ابراهیم المصری (رض عنه ). نوبی بچه ای بود نام او ثوبان و از اخیار قوم و بزرگان و عیاران این طریقت بود راه بلا...