کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عِلْمُ الإجرامِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع َ ] (ع مص ) چیره شدن در نبرد. معالمة.(از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || نشان کردن . || شکافتن لب و امثال آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || (اِ) آفرینش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || آنچه در ...
-
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) کوه فردیست در مشرق حاجر و موسوم به أبان است و دارای نخل و وادی است . (از معجم البلدان ).
-
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع َ ل َ ] (ع مص ) کفیده لب گردیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شکافته شدن لب بالا،یا یکی از دو طرف آن . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شکافتگی در لب بالایین و یا در یکی از دو طرف آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ل...
-
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع َ ل َ ](اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع در 33 هزارگزی جنوب باختری الشتر و 21 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه .منطقه ایست جلگه ای و سردسیر و مالاریایی . 300 تن سکنه دارد. آب آن از رود تیمور...
-
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع ِ ] (ع مص ) دانستن . || یقین کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || دریافتن . (منتهی الارب ). ادراک . (اقرب الموارد). || استوار کردن . (از منتهی الارب ). اتقان . (از اقرب الموارد). || (اِمص ، اِ) یقین . || فضل . (ن...
-
علم برداشتن
لغتنامه دهخدا
علم برداشتن . [ ع َ ل َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) حمل علم . برگرفتن علم . || میدان گرفتن . (ناظم الاطباء). || کنایه از عزاداری و سوگواری . (آنندراج ) : پیش از آن دم که بسوزد ز وفاداریهاشمع در ماتم پروانه علم بردارد.سالک یزدی (از آنندراج ).
-
علم بردن
لغتنامه دهخدا
علم بردن . [ ع َ ل َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) حمل علم . نقل علم از جائی به جای دیگر. || رجوع به علم بستن شود. (از آنندراج ).
-
علم بستن
لغتنامه دهخدا
علم بستن . [ ع َ ل َ ب َ ت َ ] (مص مرکب )کنایه از نصب کردن علم است . (آنندراج ) : ز زیر چتر سیاه آید آفتاب بلندعلم به کنگر نیلی حصار بربندد.میرخسرو (از آنندراج ).
-
علم شدن
لغتنامه دهخدا
علم شدن . [ ع َ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مشهور و معروف گشتن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). سرشناس شدن : دوات و قلم مظهر دانشندبه دانش توان شد به عالم علم . لبیبی .هرکه علم شدبه سخا و کرم بند نشاید که نهد بر درم . سعدی (گلستان ).به یُمن دولت منصور شاه...
-
علم غیب
لغتنامه دهخدا
علم غیب . [ ع ِ م ِ غ َ / غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غیب دانی . غیب گویی . دانش و آگاهی بر پنهانی ها و آنچه ناپدید از مردم باشد. آگاهی به مغیبات : ایزد عزّوجل ّ علم غیب به کس ندهد، چون قضا بود که خراسان از دست ما بشود و کار این قوم بدین منزلت رسی...
-
علم غیبی
لغتنامه دهخدا
علم غیبی . [ ع ِ م ِ غ َ / غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به علم غیب شود: علم غیبی نمیداند بجز پروردگار.
-
علم کردن
لغتنامه دهخدا
علم کردن . [ ع َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برکشیدن تیغ و مانند آن . (آنندراج ) : زین ایمنم که تیغ جدایی علم کنی هر قطره خونم از تو جداگانه پر شده ست . نورالدین ظهوری (از آنندراج ). || مشهور کردن . سرشناس کردن . از میان جمع برآوردن . بر سر زبانها افکندن...
-
علم نمودن
لغتنامه دهخدا
علم نمودن . [ ع َ ل َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) علم کردن . آماده کردن . || برافراشتن . || بادبان کشیدن . (ناظم الاطباء). رجوع به علم کردن شود.
-
علم آباد
لغتنامه دهخدا
علم آباد. [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 38 هزارگزی جنوب درمیان و 3 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بیرجند به درح . در دامنه ٔ کوه واقع شده و دارای آب و هوای معتدل است . دارای 17 تن سکنه است . آب آن از قنات ...
-
علم آباد
لغتنامه دهخدا
علم آباد. [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 29 هزارگزی باختر نورآباد و 19 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه . در دامنه ٔ کوه واقع شده . ناحیه ایست سردسیر و مالاریایی ، دارای 600 تن سکنه . آ...