کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَنکُمُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عبیة
لغتنامه دهخدا
عبیة. [ ع ِ / ع ُب ْ بی ی َ ] (ع اِمص ) بزرگ منشی . فخر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || ناز و منه عبیة الجاهلیة؛ ای نخوتها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رفع عنکم عبیة الجاهلیة؛ ای نخوتها. (اقرب الموارد).
-
نبهانی
لغتنامه دهخدا
نبهانی . [ ن َ ] (اِخ ) یوسف بن اسماعیل بیروتی . از محدثان ومؤلفان متأخر عرب است ، مؤلف ریحانةالادب با ذکر نام ده جلد از مصنفات وی آرد: «تا چهل وهشت کتاب بدو منسوب و تماماً در مصر یا بیروت چاپ شده ». او راست :آل طه یا آل خیر نبی جدکم خیرة و انتم خ...
-
اصحاب کساء
لغتنامه دهخدا
اصحاب کساء. [ اَ ب ِ ک ِ ] (اِخ ) عبارت بودند از فاطمه (ع ) و علی و حسن و حسین (ع ) و حضرت پیامبر (ص ) که آیه ٔانما یرید اﷲ لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً (قرآن 33/33) درباره ٔ آنان است . ابوسعید خدری از پیامبر (ص ) روایت کرد که فرمود ای...
-
رجز
لغتنامه دهخدا
رجز. [ رِ ] (ع اِمص ) پلیدی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قذر. (اقرب الموارد). رجس . (یادداشت مرحوم دهخدا). || بت پرستی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). پرستش اوثان . (از اقرب الموارد). || شرک . (ناظم الاطباء) ...
-
توبه ٔ نصوح
لغتنامه دهخدا
توبه ٔ نصوح . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ی ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از توبه ٔ خالص است . (انجمن آرا). استوار کردن عزم است بر اینکه دیگر چنان کاری نکند. ابن عباس گفته است توبه ٔ نصوح پشیمانی به دل و آمرزش خواستن به زبان است و بازایستادن به تن ...
-
خلق
لغتنامه دهخدا
خلق . [ خ َ ] (ع مص ) آفریدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ابداع کردن . احداث کردن . ایجاد کردن : قال کذلک قال ربک هو علی هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئاً. (قرآن 9/19). ولقد خلقنا الانسان من صلصال من حَمَاً مسنون و الجان خلقن...
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) نام شاعری است عرب و او راست :اذا ما اتی یوم ُ یُفَرق ُ بیننابموت ، فکن انت الذی یتاخرُ.در عقدالفرید آمده است : آنگاه که متوکل وزیر خود، عبداﷲبن یحیی بن خاقان را بجزیره ٔ اقریطش نفی کرد این وزیر با کنیزکی اقریطشی عشق ورزیدن گرفت ...
-
غطفان
لغتنامه دهخدا
غطفان . [ غ َ طَ ] (اِخ ) (غزوه ٔ ...) یا غزوه ٔ ذی امر (واقع در نجد). این غزوه در ربیعالاوّل سال سوّم هجرت روی داد و شرح واقعه این است که به رسول خدا (ص )خبر دادند که گروهی از بنی ثعلبه و محارب در ذی امر گرد آمده اند و قصد جنگ دارند و مردی به نام دع...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یسار ملقب به نسائی . متوفی 130 هَ . ق . شاعر است . اصل او از اسرای ایرانی است و بشعوبیت و شدت تعصب به ایرانیت شهرت دارد. وی در شعر خویش به ایرانیت افتخار میکرد وایرانیان را بر عرب رجحان میداد. وی از موالی بنی تیم بن مرة (ت...
-
طه
لغتنامه دهخدا
طه . [ طا ها ] (اِخ ) نام سوره ٔ بیستم از قرآن کریم . شماره ٔ آیات آن یکصدوسی وپنج و نزول آن در مکه ٔ معظمه است و قبل از سوره ٔ انبیاء و پس از سوره ٔ مریم واقع است . و طه اسم فعل است ، یعنی آرام کن . یا به معنی «یا رجل » است ، به لغت حبشیه . (منتهی ا...
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ دد ] (اِخ ) محمود الکابلی (حکیم )... عوفی گوید: از احداث شعرا و افاضل ائمه در غزنین بنزدیک داعی اختلاط داشتی و بمجاورت او استیناسی حاصل آمدی و این قطعه وچند رباعی بخط خود یادگار نبشته است . قطعه اینست :ایا در عالم عزّ و جلال و قدرت ا...
-
تحویل
لغتنامه دهخدا
تحویل . [ ت َح ْ ] (ع مص ) مُحال گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). برگردانیدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). تحویل چیزی ب...
-
بطن
لغتنامه دهخدا
بطن . [ ب َ ] (ع اِ) شکم . خلاف ظهر (مذکر است ). ج ، اَبْطُن و بُطنان و بُطون . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). شکم انسان و حیوان . (فرهنگ نظام ). شکم . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 27) (مهذب الاسماء) (غیاث ). خلاف ظهر و آن مذکر...
-
ذنب
لغتنامه دهخدا
ذنب . [ ذَمْب ْ ] (ع اِ) اثم . جُرم . عصیان . خطا. معصیت . گناه . جناح . وزر. مأثم . بزه . ناشایست . هر کار که کردن آن روا نباشد. کار که کردن آن ناروا باشد. و جرجانی در تعریفات گوید: الذنب ، ما یحجبک عن اﷲتعالی . و فی الحدیث : التائب من الذنب کما لا...
-
حدیبیه
لغتنامه دهخدا
حدیبیه . [ ح ُ دَ بی ی َ / ح ُ دَ بی َ ] (اِخ ) نام موضعی به دوفرسنگی مکه و بعضی به نه میلی مکه گفته اند. و آن نام چاهی یا نام درختی خمیده است که بدانجا بود، و غزوه ٔ حدیبیه ٔ رسول (ص ) در سال ششم هجرت بدانجا روی داد. اهل مدینة حدیبیه به یاء ثقیله و ...