کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَنْهُمُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رضهم
لغتنامه دهخدا
رضهم . [ رَ هَُ ] (علامت اختصاری ) رمز رضی اﷲ عنهم است . (یادداشت مؤلف ).
-
اسراق
لغتنامه دهخدا
اسراق . [ اِ ] (ع مص ) سست و ضعیف گردیدن . || سپس ماندن و پنهان شدن از همراهان تا برود: اسرق عنهم . (منتهی الارب ).
-
گهربخش
لغتنامه دهخدا
گهربخش . [ گ ُ هََ ب َ ] (نف مرکب ) مخفف گوهربخش . بخشنده ٔ گوهر. سخی : رفتند خسروان گهربخش زیر خاک از ما نصیب شان رضی اﷲ عنهم است .خاقانی .
-
ذات العیص
لغتنامه دهخدا
ذات العیص . [ تُل ْع ِ ] (اِخ ) نام موضعی است . تغلبی گوید : سألت عنهم و قد سدت اباعرهم من ابین رحبة ذات العیص فالعدن .(معجم البلدان ).
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن عوف . یکی از کبار صحابه رضی اﷲ عنهم . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن جحش بن رئاب بن یعمر. یکی از کبار صحابه ٔ کرام است ، رضی اﷲ عنهم .
-
مراداة
لغتنامه دهخدا
مراداة. [م ُ ] (ع مص ) (از «ر د ی ») طلب کردن کسی را و مدارا نمودن با وی . (از منتهی الارب ). مراودة و مداراة. || سنگ اندازی نمودن با قوم . (از منتهی الارب ): رادی عن القوم ؛ رامی عنهم بالحجارة. (اقرب الموارد).
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) داودبن بوزید نیشابوری . از روات شیعه ، مشهور به صدق لهجه ، از اصحاب علی بن محمدبن علی رضی اﷲ عنهم و کتاب الهدی از اوست . (ابن الندیم ).
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ](اِخ ) ابن محمدبن علی بن خالد مقری تمار. شیخ طوسی او را در باب «من لم یرو عنهم » آورده گوید: محمدبن نوح از وی روایت کرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 121).
-
طبرداریة
لغتنامه دهخدا
طبرداریة. [ طَ ب َ ری ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به طبردار، رسته ای از رسته های لشکر که به طبر مسلح بودند و در اواسط قرن هشتم هجری نیز این دسته وجود داشته اند: الوظیفة السابعه (حمل السلاح ) حول الخلیفة فی المواکب و اصحاب هذه الوظیفة یعبر عنهم ...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سندی . شیخ طوسی در رجال وی را در عداد «من لم یرو عنهم » شمرده و گوید: اواز انس بن عبدالرحمن و از وی ابراهیم بن هاشم روایت کند. و در فهرس گوید او را کتابی است که احمدبن ابی عبداﷲ از وی روایت کرده است . (تنقیح المقال ج 2 ص 92)...
-
تدره
لغتنامه دهخدا
تدره . [ ت ُ رَه ْ ] (ع اِمص ) دفعو مدافعه . (المنجد) (اقرب الموارد). یقال : هو ذو تدره القوم ؛ ای الدافع عنهم . (اقرب الموارد). هو ذوتدره ؛ اذا کان هجاماً علی اعدائه من حیث لایشعرون . (المنجد). هو ذوتدرههم ؛ یعنی او راننده و دورکننده است از آنها و ح...
-
ذات انمار
لغتنامه دهخدا
ذات انمار. [ ت ُ اَ ] (اِخ ) در مجمل التواریخ والقصص چ بهار ص 177 آمده است : الأیهم بن جبلة، بیست و هفت سال و دو ماه پادشاه بود و خداوند تدمر و قصر برکة و ذات انمار بود و غزا کرد به بنی الفین بر خبر و غایله [ آمد و نابغه ] اندر آن گوید:ضلت حلومهم عن...
-
رض
لغتنامه دهخدا
رض . [ رَ ] (علامت اختصاری ) رمز است از رضی اﷲ عنه . مخفف رضی اﷲ عنه در کتابت ، و رضی اﷲ عنه خوانده می شود. (یادداشت مؤلف ). رضی اﷲ عنه یا رضی اﷲ عنها یا رضی اﷲ عنهم ، برحسب اختلاف مرجع.
-
صالح حذاء
لغتنامه دهخدا
صالح حذاء. [ ل ِ ح ِ ح َذْ ذا ] (اِخ ) شیخ طوسی در رجال وی را در شمار «من لم یرو عنهم » ذکر کرده و گوید: حمیدبن زیاد از احمدبن میثم از وی روایت کند و در فهرس گوید: او را کتابی است که عبیس بن هشام آن را از وی روایت کند. (تنقیح المقال ج 2 ص 91).