کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَنَّا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 500 تن . آب آن از چشمه و قنات . محصول آن غلات ، برنج ، کنجد، حبوب و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َ ] (ع اِ) جانب و ناحیه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گروهی از قبایل مختلف مردم . (از اقرب الموارد). عِنو. رجوع به عنو شود. ج ، أعناء.
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َ ] (ع اِ) همان «عناء» در عربی است که در تداول فارسی زبانان غالباًهمزه ٔ آن حذف شود. زحمت . رنج . مشقت . (از ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). رجوع به عناء شود : خواهی اندر عنا و شدت زی خواهی اندر امان به نعمت و ناز. رودکی .عشق بر من در عنا ب...
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َ ] (ع مص ) بندی و اسیر گردیدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َن ْ نا ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: عن ، حرف جر + نا، ضمیر متصل ) درباره ٔ ما. از ما.
-
عنا کشیدن
لغتنامه دهخدا
عنا کشیدن . [ ع َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رنج بردن . تحمل زحمت کردن : جور و جفا و رنج و عنا کشیدی . (گلستان ).
-
واژههای همآوا
-
آناً
لغتنامه دهخدا
آناً. [ نَن ْ ] (ع ق ) همان درنگ . فی الفور. در یک لحظه . بیکدم .
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 500 تن . آب آن از چشمه و قنات . محصول آن غلات ، برنج ، کنجد، حبوب و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َ ] (ع اِ) جانب و ناحیه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گروهی از قبایل مختلف مردم . (از اقرب الموارد). عِنو. رجوع به عنو شود. ج ، أعناء.
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َ ] (ع اِ) همان «عناء» در عربی است که در تداول فارسی زبانان غالباًهمزه ٔ آن حذف شود. زحمت . رنج . مشقت . (از ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). رجوع به عناء شود : خواهی اندر عنا و شدت زی خواهی اندر امان به نعمت و ناز. رودکی .عشق بر من در عنا ب...
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َ ] (ع مص ) بندی و اسیر گردیدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َن ْ نا ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: عن ، حرف جر + نا، ضمیر متصل ) درباره ٔ ما. از ما.
-
انا
لغتنامه دهخدا
انا. [ اَ ] (ترکی ، اِ) مادر.(از غیاث اللغات ). در ترکی آذربایجانی آنا گویند.
-
انا
لغتنامه دهخدا
انا. [ اَ ] (ع ضمیر)مَن . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) : دانش دیگر ز نادانی ماسر برآورده عیان کانی انا. مولوی .آن انا را لعنةاﷲ در عَقِب این انا را رحمةاﷲ ای محب آن انا بی وقت گفتن لعنت است آن انا در وقت گفتن رحمت است آن انا منصور رحمت شد یقین آ...