کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَشَقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عشقه
لغتنامه دهخدا
عشقه . [ ع َش َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) نوعی از لبلاب است به عربی ، و بفارسی عشق پیچان خوانند. گویند لبن آن یعنی شیر آن موی را بسترد و شپش رابکشد. (برهان ) (آنندراج ). نباتی است مثل لبلاب و بسیار کم برگ و شاخه های او بغایت از لبلاب قوی تر و درازتر، و...
-
واژههای همآوا
-
عشقه
لغتنامه دهخدا
عشقه . [ ع َش َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) نوعی از لبلاب است به عربی ، و بفارسی عشق پیچان خوانند. گویند لبن آن یعنی شیر آن موی را بسترد و شپش رابکشد. (برهان ) (آنندراج ). نباتی است مثل لبلاب و بسیار کم برگ و شاخه های او بغایت از لبلاب قوی تر و درازتر، و...
-
اشقح
لغتنامه دهخدا
اشقح . [ اَ ق َ ] (ع ص ) سرخ سپید. (منتهی الارب ). اشقر. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
عشق
لغتنامه دهخدا
عشق . [ ع َ ش َ ] (ع اِ) ج ِ عَشَقة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عشقة شود.
-
بوغند
لغتنامه دهخدا
بوغند. [ غ َ ] (اِ) عشقه و پیچه . (آنندراج ). عشقه و پیچک و لبلاب . (ناظم الاطباء).
-
بویچه
لغتنامه دهخدا
بویچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) گیاهی باشد که مانند ریسمان بر درخت پیچد و بعربی عشقه گویند. (برهان ) (آنندراج ). عشقه . (فرهنگ فارسی معین ). عشقه و گیاهی که مانند ریسمان بر درخت می پیچد. پیچک . (ناظم الاطباء).
-
قربولة
لغتنامه دهخدا
قربولة. [ ] (اِ) نوعی از عشقه و لبلاب است که بر درخت پیچد. (آنندراج ).
-
اکثوث
لغتنامه دهخدا
اکثوث .[ اَ ] (ع اِ) کثوث . (ناظم الاطباء). اکثوث سرنه را بعضی عشقه و علقمی نیز خوانند طعمش تلخ بود با سرکه خورند. (نزهةالقلوب ). و رجوع به عشقه و علقمی شود.
-
بربوسیوس
لغتنامه دهخدا
بربوسیوس . [ ب َ ] (یونانی ، اِ) نوعی از لبلاب و عشقه است و رنگ آن مانند رنگ زعفران باشد و بر درختها پیچد. (برهان ) (آنندراج ). قسمی از عشقه که رنگش مانند زعفران است . (ناظم الاطباء).
-
افرغنج
لغتنامه دهخدا
افرغنج . [ ](اِ) کشوث است . (فهرست مخزن الادویه ). پیچک . عشقه .
-
بوکند
لغتنامه دهخدا
بوکند. [ ک َ ] (اِ) عشقه و لبلاب . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). بوغند.
-
توبج
لغتنامه دهخدا
توبج . [ ] (اِ) گیاهی را نامند که به تازی عشقه گویند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
دارسج
لغتنامه دهخدا
دارسج . [ س َ ] (اِ) نوعی از لبلاب است و آن رستنیی باشد که بر درخت پیچد. عشقه . (آنندراج ).