کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَجَباً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
اجب ء
لغتنامه دهخدا
اجب ء. [ اَ ب ُءْ ] (ع اِ) ج ِ جَب ء.
-
جستوجو در متن
-
تحالی
لغتنامه دهخدا
تحالی . [ ت َ ] (ع مص ) (از «ح ل و») شگفتی و زیبی نمودن کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تحالی تحالیاً؛ اظهر حلاوةً و عجباً. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). تحالت المراءة؛ اذا اظهرت حلاوةً و عجباً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واعجباه
لغتنامه دهخدا
واعجباه . [ ع َ ج َ ] (ع صوت مرکب ) (مرکب از «وا»ی ندبه + منادای مندوب ) ای عجب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شگفتا. عجبا.
-
متحالی
لغتنامه دهخدا
متحالی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) شگفتی و زیبائی نماینده . یقال : تحالت المراءة اذا ظهرته حلاوة و عجباً. (آنندراج ) (ازفرهنگ جانسون ). و رجوع به تحالی و ماده ٔ بعد شود.
-
بذخ
لغتنامه دهخدا
بذخ . [ ب ِ ذِ ] (ع صوت ) کلمه ٔ تحسین و بمعنی بخ ، یقال بذخ بذخ ؛ یعنی بخ بخ . (ناظم الاطباء). بِذِخ بِذِخ . بَذَخ بَذَخ ، بخ و عجبا. (معجم متن اللغة).
-
زینهاردار
لغتنامه دهخدا
زینهاردار. (نف مرکب ) امان دهنده و مهلت دهنده . (ناظم الاطباء). زینهاردارنده . زنهاردار. پای بند عهد و پیمان . وفادار. (فرهنگ فارسی معین ). || امانت دار. امین . مؤتمن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : او هست گویی ای عجبا زینهارداروین حق زایران ، بر او ز...
-
وه وه
لغتنامه دهخدا
وه وه . [ وَه ْ وَه ْ ] (صوت ) خه خه . زه زه ! به به . بخ بخ . بارک اﷲ. آفرین . احسنت . تبارک اﷲ. ماشأاﷲ. به نام ایزد. تعالی اﷲ. زه . زهی . (یادداشت مرحوم دهخدا). وه وه کلمه ای است دال بر تعجب و شگفتی . شگفتا. عجبا. (انجمن آرا) : ای سرو بلند قامت دو...
-
ویب
لغتنامه دهخدا
ویب . [ وَ ] (ع اِ) وای .کلمه ٔ تحقیر است یا کلمه ٔ وعید مثل ویل ، و یقال : ویبک «بالنصب » و ویب لک و ویب لزید «بالرفع» و ویباً له و ویب غیره «بالجر» و ویب زید «بالنصب و الجر» و ویب فلان «بکسر الباء و رفع فلان » عن ابن الاعرابی . اما رفع با لام بنابر...
-
رقیم
لغتنامه دهخدا
رقیم . [ رَ ] (ع ص ، اِ) نبشته و مرقوم . (ناظم الاطباء). نبشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نامه . (مهذب الاسماء). || تخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مرقوم . (از اقرب الموارد). و در قرآن است : «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا م...
-
امس
لغتنامه دهخدا
امس . [ اَ س ِ ] (ع ق ) دیروز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). دی . (مهذب الاسماء). مقابل غد (فردا). || روزی از روزهای گذشته . (از اقرب الموارد) (از المنجد). اگر از این کلمه دیروز اراده شود مبنی بر کسر بکار میرود و اگر بمعنی ...
-
عجب
لغتنامه دهخدا
عجب . [ ع َ ج َ ] (ع مص ) ناشناختن چیزی که وارد شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به شگفتی آمدن از کسی . (منتهی الارب ). شگفتگی . (مهذب الاسماء). شگفتی که آدمی را دست دهد هنگام بزرگ شمردن چیزی . کار شگفت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد...
-
رقیم
لغتنامه دهخدا
رقیم . [ رَ] (اِخ ) نام قریه ٔ اصحاب کهف و یا کوه ایشان و یا سگ ایشان و یا وادی و سنگ بزرگ و یا دو لوح از ارزیز که بر آن نام و نسب و دین و قصه ٔ ایشان نوشته شده بود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). آن تخته ٔ ارزیز که احوال اصحاب کهف ب...
-
خالع
لغتنامه دهخدا
خالع. [ ل ِ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن جعفربن محمدبن حسین رافقی معروف به خالع.بعضی نسب او را به معاویةبن ابوسفیان میرسانند. وی از بزرگان علم نحو و لغت و ادب عرب بود. از ابوعلی فارسی و ابوالحسن سیرافی و جز این دو کسب علم کرد. وفاتش به سال 388 هَ . ق . ات...
-
تاج الصرخدی
لغتنامه دهخدا
تاج الصرخدی . [ جُص ْ ص َ خ َ ] (اِخ ) شاعر. او راست :عجبا لقدک ما ترنح مائلاالا و قد سلب الغصون َ شمائلاو لسقم جفنک کیف َ صح ّ بکسرةِفیه و اصبح باللواحظ قابلاو لناظر حاز الولایة فاغتدی من غیر عزل للمعاطف عاملاو اذ اعلمت بان ثغرک منهل فی روضة فعلام َ...