کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عوف قواس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عوف قواس
لغتنامه دهخدا
عوف قواس . [ ع َ ف ِ ق َوْ وا ](اِخ ) تابعی بود. رجوع به ابومغیرة (عوف ...) شود.
-
واژههای مشابه
-
کلفةبن عوف
لغتنامه دهخدا
کلفةبن عوف . [ ک ُ ف َ ت ِ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن عمر. از قبیله ٔ اوس و جد جاهلی است . احیحةبن الجلاح و حبیب بن عدی (اصحاب پیغمبر) از نسل او هستند. (از اعلام زرکلی ).
-
عوف اعرابی
لغتنامه دهخدا
عوف اعرابی . [ ع َ ف ِ اَ ] (اِخ ) (به صورت غیرمنسوب ) از محدثان بود. (از منتهی الارب ).
-
حسین عوف
لغتنامه دهخدا
حسین عوف . [ ح ُ س َ ع َ ] (اِخ ) پزشک و معلم چشم پزشکی آموزشگاه پزشکی قاهره بود و در 1300 هَ . ق . 1883/م . درگذشت . (معجم المؤلفین از معجم الاطباء).
-
زاده ٔ عوف
لغتنامه دهخدا
زاده ٔ عوف . [ دَ / دِ ی ِ ع َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن عوف . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ).
-
ام عوف
لغتنامه دهخدا
ام عوف . [ اُم ْ م ِ ع َ ] (ع اِ مرکب ) ملخ . (از المرصع) (مهذب الاسماء) (مؤید الفضلاء). ملخ ماده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ملخ نر را نیز ابوعوف خوانند. (از اقرب الموارد). || کفتار. || جانور کوچکی است که طحن می خوانند. (از المرصع). و رجوع ...
-
جبل بنی عوف
لغتنامه دهخدا
جبل بنی عوف . [ ج َ ب َ ل ِ ب َ ] (اِخ ) نام کوهی از اعمال دمشق است . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 201 شود.
-
اصرم بن عوف
لغتنامه دهخدا
اصرم بن عوف . [ اَ رَ م ِ ن ِ ع َ ] (اِخ ) از قبیله ٔ قسر و معاصر جریر بود و نسب وی را صاحب بلوغ الارب چنین آورده است : اصرم بن عوف بن عویف بن مالک بن ذبیان بن ثعلبةبن عمروبن یشکربن علی بن مالک بن سعدبن نذیربن قسر. (از بلوغ الارب ج 1 ص 303). و رجوع ب...