کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عوض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عوض
لغتنامه دهخدا
عوض . [ ع َ ] (اِخ ) نام بتی است ازآن ِ بکربن وائل . (از منتهی الارب ).
-
عوض
لغتنامه دهخدا
عوض . [ ع َ / ع ِ وَ ] (ع مص ) عوض دادن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بدل دادن و بدل ستدن . (از آنندراج ). بدل دادن . (ناظم الاطباء). عیاض . رجوع به عیاض شود.
-
عوض
لغتنامه دهخدا
عوض . [ ع َ ض ُ / ع َ ض َ / ع َ ض ِ ] (ع اِ) ظرفی است مبنی بر هر سه حرکت و بمعنی هرگز، که برای زمان مستقبل به کار رود، چنانکه «قط» برای گذشته می آید، مانند: لااُفارقک عوض ؛ یعنی هرگز از تو جدا نمیشوم . و هرگاه با جمله ٔ منفی بیاید، برای گذشته نیز به ...
-
عوض
لغتنامه دهخدا
عوض . [ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سلطان آباد بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار با 342 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه . محصول آن غلات و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
عوض
لغتنامه دهخدا
عوض . [ ع ِ وَ ] (اِخ ) نام شهری است در وسط بلاد هند. تجار با کمال زحمت و مشقت به آنجا می آیند. (از معجم البلدان ).
-
عوض
لغتنامه دهخدا
عوض . [ ع ِ وَ ] (اِخ ) نام قومی است در لار و سایر قسمتهای ساحلی جنوب ایران . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
-
عوض
لغتنامه دهخدا
عوض . [ ع ِ وَ ] (ع اِ) آنچه بجای دیگری آید و بدل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خلف و بدل . (اقرب الموارد). بدل چیزی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آنچه بجای چیزی دهند. بدل . جانشین . (فرهنگ فارسی معین ). و گویند «عوض » سخت تر از چیزی است که بجای آن...
-
واژههای مشابه
-
کلاته عوض
لغتنامه دهخدا
کلاته عوض . [ ک َ ت ِ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزدوران بخش سرخس شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
علی عوض
لغتنامه دهخدا
علی عوض . [ ع َ ی ِ ع ِ وَ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عوض مزیدی اسدی حلی . فقیه و مورخ و ادیب و شاعر اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هَ . ق . بود که درسال 1250 یا 1253 هَ . ق . متولد شد و در دوم جمادی الاَّخره ٔ سال 1325 هَ . ق . درگذشت و جسد او ب...
-
عوض خلجی
لغتنامه دهخدا
عوض خلجی . [ ع ِ وَ ض ِ خ َ ل َ ] (اِخ ) ملقب به حسام الدین و مشهور به غیاث الدین غوری .از ملوک خلج بنگاله . رجوع به حسام الدین (عوض ...) و غیاث الدین غوری و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 618 شود.
-
عوض کردن
لغتنامه دهخدا
عوض کردن . [ ع ِ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را بجای چیز دیگر دادن و مبادله کردن . کوهریدن . گهولیدن . تبدیل نمودن . (ناظم الاطباء). عوض گردانیدن . تعویض . بدل کردن : به نور عقل درین انجمن کسی بیناست که کرد دولت بیدار را به خواب عوض .صائب (از آنندراج...
-
عوض محمدبیگ
لغتنامه دهخدا
عوض محمدبیگ . [ ع َ وَ م ُ ح َم ْ م َ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلاته چناران بخش نوخندان شهرستان دره گز با 250 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
عوض آباد
لغتنامه دهخدا
عوض آباد. [ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان تل بزان بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز با 150 تن سکنه . آب آن از رود کارون بوسیله ٔ تلمبه ٔ آب . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
عوض آباد
لغتنامه دهخدا
عوض آباد. [ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرستان قهاب صرصر بخش صیدآباد شهرستان دامغان با 200 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، حبوب ، پنبه ، پسته و انگور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).