کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عوائد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عوائد
لغتنامه دهخدا
عوائد. [ ع َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائدة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به عائدة و عواید شود. بازگردندگان . || صله ها ومهربانی ها. || سودها و منافع و فواید. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). عواید. رجوع به عواید شود : سلطان بر لطایف صنع...
-
جستوجو در متن
-
عواید
لغتنامه دهخدا
عواید. [ ع َ ی ِ ] (ع ص ،اِ) عوائد، که ج ِ عائدة باشد. رجوع به عوائد شود.
-
ذئبان
لغتنامه دهخدا
ذئبان . [ ذِءْ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ذئب . دو گرگ . || (اِخ )نام دو ستاره است سپید و روشن واقع میان عوائد و فرقدین . و اظفارالذئب چند ستاره ٔ خرد است پیش ذئبان .
-
رأس التنین
لغتنامه دهخدا
رأس التنین . [ رَءْ سُت ْ ت ِن ْ نی ] (اِخ ) (اصطلاح فلک ) قسمتی از تنین که بمنزله ٔ سر او توهم شده و حاوی راقص و عوائد و رُبع میباشد. (از صور الکواکب ص 41). و رجوع به تنین و صورت تنین در صور الکواکب صص 41-42 شود.
-
طیبی
لغتنامه دهخدا
طیبی . (اِخ ) (الَ ...) احمدبن احمد الطیبی . از فضلاء دمشق بوده . او راست کتابی در «خُطب »، و «مناسک الحج » را بنظم آورده ، دیگر کتابی بنام «المفید» در علم تجوید فراهم آورده است . شغل وی تدریس و وعظو تذکیر بود و از عوائد اوقاف بنی منجک اعاشه میکرد.وف...
-
جبله
لغتنامه دهخدا
جبله .[ ج ِ ل َ ] (اِخ ) (ذو...) یاقوت آرد: شهری است در یمن که در زیر جبل صَبِر قرار گرفته و آن را «ذات النهرین » نامند. این شهر از حیث نزهت و پاکیزگی از بهترین شهرهای یمن است . علی بن محمدبن زیاد مازنی گوید ذوجبلة تحت فرمانروایی منصوربن مفصل یکی از ...
-
سدت
لغتنامه دهخدا
سدت . [ س ُدْ دَ ] (از ع ، اِ) سدة. بیماریی که سبب بستن راه تنفس شود : مدتها در مضایق آن سدت و مفالق آن کربت بماندم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 17). رجوع به سدة شود. || در خانه : و این حسنه با سوابق ایادی و عواطف و سوالف عوائد و عوارف که در مدت عمر از س...
-
متوفر
لغتنامه دهخدا
متوفر. [ م ُ ت َ وَف ْ ف ِ ] (ع ص ) بسیار وفراوان و متعدد و افزون . (ناظم الاطباء). || تمام دریافته . به تمام حق رسیده : و او را دقایق علم و حکمت تعلیم کند و به عدل و فضل محتظی و متوفر گرداند. (سندبادنامه ص 44). سندباد در علوم و فضایل متبحر است و از ...
-
حد اردشیر
لغتنامه دهخدا
حد اردشیر. [ ح َدْ دِ اَدَ / دِ ] (اِخ ) سامان اردشیر. موسی خورن از قول ازفیرمیلین نقل می کند (بند77) پروبوس ، که بر یونانیها سلطنت میکرد، با اردشیر صلح کرد و مملکت ما را تقسیم و حدود آنرا با خندقهائی معلوم داشت . اردشیر طبقه ٔ ساتراپها (وُلات ) را ب...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اوراجی . یکی از اهل سیر و سلوک و ابوعبداﷲ خفیف یاد او در کتاب خویش کرده و او را بشیراز در زمان حکومت عمادالدوله دیده است و در آنوقت او شغل و عمل دیوان داشته است و عوائد خویش صرف فقرا میکرده و برای آنان مائده مینهاده و پس از...
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (ع حامص ) نیکی . نیکوئی . (ترجمان عادل ). ثواب . مقابل گناه . کردار نیک . کار نیکو. کار نیک . مقابل سیئة. مزد. کار خیر. عمل خیر. نیکوکاری . بر. خوبی . ج ، حسنات : بنگر بهوا بر به چکاوک که چه گویدخیر و حسنت بادا خیرات و حسان را. ...
-
جسیم
لغتنامه دهخدا
جسیم . [ ج َ ] (ع ص ) تن بزرگ . (از متن اللغة). امر بزرگ تن . (از متن اللغة). بزرگ تن . (دهار). بزرگ و تناور: تا بود کی این داهیه ٔ عظیم و این واقعه ٔجسیم مندفع گردد. (سندبادنامه ص 84). همگنان را در مجلس انس بنشاند و هر یک را به عوارف سنی و عوائد جسی...
-
مسام
لغتنامه دهخدا
مسام . [ م َ سام م ] (ع اِ) مسام الجسد؛ سوراخهای بن هر موی . (منتهی الارب ). سوراخهای بن موی . (دهار). سوراخها و منافذ بدن ، چون رستنگاههای موی ، و آن را میتوان جمع سُم ّ دانست به معنای سوراخ چون محاسن و حسن ، و یا واحد آن را مَسَم ّ فرض کرد چنانکه و...
-
مضاف
لغتنامه دهخدا
مضاف . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) (از «ض ی ف ») منسوب . (غیاث ) (آنندراج ). بازخوانده به دیگری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نسبت داده شده : گویم که حین الابداع بوده است که هر نوعی را که پدید آمدن بود، بر کوکبی پدید آمد و منسوب به کوکبی ...