کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنوان نوشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
برنوشتن
لغتنامه دهخدا
برنوشتن . [ ب َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) (از: پیشوند بر + مصدر نوشتن ) نوشتن : برنوشته دبیرپیکر اونام بهرام گور بر سر او. نظامی .زین نمط زین نوع ده طومار و دوبرنوشت آن دین عیسی را عدو. مولوی .و رجوع به نوشتن شود.
-
تکتیب
لغتنامه دهخدا
تکتیب . [ ت َ ] (ع مص ) لشکر گروه گروه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || آماده کردن کتیبه را و فراهم آوردن و کتیبه کتیبه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوشتن . || نوشتن آموختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب...
-
چلیپا
لغتنامه دهخدا
چلیپا. [ چ َ ] (اِ) صلیب باشد. (فرهنگ اسدی ). صلیب نصاری باشد وآن داری است که به اعتقاد ایشان عیسی علیه السلام رابرآن کشیده صلیب کرده اند، و مشابه ترسایان از طلا و نقره سازند و به جهت تیمن و تبرک برگردن آویزند. (از برهان ). صلیب را گویند که نصاری دار...
-
عهد نوشتن
لغتنامه دهخدا
عهد نوشتن . [ ع َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب )نوشتن پیمان و قرارداد. معاهده نوشتن . عهد نبشتن .
-
استکتاب
لغتنامه دهخدا
استکتاب . [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) نوشتن فرمودن . (منتهی الارب ). نوشتن چیزی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). چیزی نوشتن خواستن . نوشتن خواستن . (منتهی الارب ). طلب نوشتن چیزی کردن . نویسانیدن . طلب نوشتن . بنوشتن داشتن . || کتابت کردن . نوشتن . ...
-
دراز نوشتن
لغتنامه دهخدا
دراز نوشتن . [ دِ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) نوشتن طومار. نوشتن مطالبی از قبیل : حساب و کتاب و دیگر مسائل بر روی طومارهای دراز. (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
خوب نوشتن
لغتنامه دهخدا
خوب نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب )خوش نوشتن . زیبانویسی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
نویساندن
لغتنامه دهخدا
نویساندن . [ ن ِ دَ ] (مص ) نویسانیدن . به نوشتن داشتن . استکتاب . (یادداشت مؤلف ). نوشتن فرمودن . نوشتن کنانیدن . (ناظم الاطباء).به نوشتن واداشتن . وادار به استنساخ کردن . (فرهنگ فارسی معین ). صورت متعدی مصدر نویسیدن و نوشتن است .
-
چلیپا نوشتن
لغتنامه دهخدا
چلیپا نوشتن . [ چ َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) قسمی در هم نوشتن برای آموختن خوش نویسی . کج و مکرر نوشتن کلمات به قصد خوب شدن خط. درهم و برهم نوشتن . شیوه ای مخصوص نوآموزان خط در مشق خوش نویسی کردن . و رجوع به چلیپا شود.
-
نوشتن
لغتنامه دهخدا
نوشتن . [ ت َ ] (مص ) نوشیدن . آشامیدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). به این معنی نوشیتن درست است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
نوشتن
لغتنامه دهخدا
نوشتن . [ ن ُ وَ ت َ / ن َ وِ ت َ ] (مص ) از دور گذشتن و نالیدن و زاریدن (؟). (ناظم الاطباء).
-
واپس نوشتن
لغتنامه دهخدا
واپس نوشتن . [ پ َ ن َ وَ ت َ ] (مص مرکب ) باز کردن درنوشته و پیچیده را. رجوع به نوشتن شود.
-
ره نوشتن
لغتنامه دهخدا
ره نوشتن . [ رَه ْ ن َوَ ت َ ] (مص مرکب ) راه نوشتن . راه نوردیدن . ره نوردیدن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ره نوردیدن شود.
-
ساده نویسی
لغتنامه دهخدا
ساده نویسی . [ دَ / دِ ن ِ ] (حامص مرکب ) بشیوه ٔ ساده نوشتن . قابل فهم نوشتن . پرهیز از تکلفات و تصنعات در نوشتن .
-
بیرون نوشتن
لغتنامه دهخدا
بیرون نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) لغات یا ارقامی را در جای دیگری نوشتن . بیرون نویس کردن .