کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنمی
لغتنامه دهخدا
عنمی . [ ع َ ن َ می ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به عنم . رجوع به عنم شود. || نیکوروی سرخ رنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). صورت زیبا و سرخ رنگ . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
انمی
لغتنامه دهخدا
انمی . [ اَ ما ] (ع ن تف ) نامی تر.
-
انمی
لغتنامه دهخدا
انمی . [ اَ ن ِ ] (از یونانی ، اِ) بیماری کم خونی که فقرالدم نیز گویند. (ناظم الاطباء).
-
انمی
لغتنامه دهخدا
انمی . [ اُ می ی ] (ع اِ) توشک و نهالی آگنده بکاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).