کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنفو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنفو
لغتنامه دهخدا
عنفو. [ ع ُ ف ُوو ] (ع اِ) اول و خوبی هر چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عنفوان . رجوع به عنفوان شود.
-
جستوجو در متن
-
عنفوان
لغتنامه دهخدا
عنفوان . [ ع ُ ف ُ ] (ع اِ) اول هر چیزی و خوبی و حسن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)؛ عنفوان شباب ؛ جوانی و یا ابتدای خوبی و بهجت آن . (از اقرب الموارد). اول هر چیز و آغاز جوانی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). لغت عنفوان ، وزن فنعلان است از ماده ٔ «ع...