کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنصر
لغتنامه دهخدا
عنصر. [ ع ُ ص َ / ص ُ ] (ع اِ) داهیه و بلا. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). داهیة. (اقرب الموارد). || همت و قصد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). همة. (اقرب الموارد). || حاجت . || بیخ و اصل و بن . (از اقرب الموارد) (از آنندرا...
-
عنصر
لغتنامه دهخدا
عنصر.[ ع َ ص َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (از منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
انسر
لغتنامه دهخدا
انسر. [ اَ س ُ ] (ع اِ) ج ِ نَسر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کرکسها. کرکسان . و رجوع به نسر شود.
-
انصر
لغتنامه دهخدا
انصر. [ اَ ص َ ] (ع ن تف ) یارتر. یاری کننده تر:وجدت الحلم انصر لی من الرجال . (احنف بن قیس از یادداشت مؤلف ). || (ص ) مرد ختنه ناکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نابریده . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
هیراب
لغتنامه دهخدا
هیراب . (اِخ ) نام ملکی است که رب النوع عنصر باد باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
عنصری
لغتنامه دهخدا
عنصری . [ ع ُ ص َ / ص ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عنصر. آخشیجی . رجوع به عنصر شود : هیچ عجب نیست ازیراکه هست گشتن او عنصری و جوهری . ناصرخسرو.- جسم عنصری ؛ جسم بسیط. (از اقرب الموارد).
-
گهرمایه
لغتنامه دهخدا
گهرمایه . [ گ ُ هََ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) عنصر. آخشیج : جهان را گهرمایه کردی چهاروز ایشان تن جانور صدهزار.اسدی .
-
سمیرآب
لغتنامه دهخدا
سمیرآب . [ س َ ] (اِخ ) نام فرشته ٔ رب النوع عنصر آب . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
طبایع
لغتنامه دهخدا
طبایع. [ طَ ی ِ ](ع اِ) رجوع به طبائع و شواهد طبایع در آنجا شود.- طبایع اربع ؛ چهار عنصر آب ، آتش ، باد و خاک .
-
چهارعنصر
لغتنامه دهخدا
چهارعنصر. [ چ َ / چ ِ ع ُ ص ُ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چهار + عنصر) چهارآخشیج . عناصر چهارگانه ، آب و آتش و باد و خاک .
-
جیب شکاف
لغتنامه دهخدا
جیب شکاف . [ ش ِ ] (نف مرکب ) جیب بر : بر چار سوی عنصر هنگامه ایست گرم پرهیز کن ز جیب شکافان بی نشان .اثیر اخسیکتی .
-
چارآخشیج
لغتنامه دهخدا
چارآخشیج . (اِ مرکب ) چارعنصر (آب و باد و خاک و آتش ). اربع عناصر است و آخشیج بمعنی یک عنصر آید. (آنندراج ). عناصر اربعه . (ناظم الاطباء).
-
چارجوهر
لغتنامه دهخدا
چارجوهر. [ ج َ / جُو هََ ] (اِ مرکب ) کنایه از عناصر اربعه و چهار ستاره ٔ نعش است از بنات النعش . (آنندراج ).چهار عنصر و چهار ستاره ٔ دب اکبر. (ناظم الاطباء).