کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنت
لغتنامه دهخدا
عنت . [ ع َ ن ِ ] (ع ص ) استخوان پیوندپذیرفته ٔ بازشکسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخوانی که پس از شکسته بندی ، شکافته و شکسته باشد. (از اقرب الموارد).
-
عنت
لغتنامه دهخدا
عنت . [ ع َن َ ] (ع مص ) شکافته و شکسته گردیدن استخوان پیوندپذیرفته . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).شکافته و شکسته شدن استخوان بعد از شکسته بندی آن . || تباه و فاسد شدن . (از اقرب الموارد). || هلاک شدن و نیست شدن . || رنج رسیدن بمردم...
-
واژههای همآوا
-
آنت
لغتنامه دهخدا
آنت . [ ن َ / آن ْت ْ ] (ضمیر + ضمیر) مخفف آن تورا. || (صوت ) زهی . خه خه . خَه . (برهان ).
-
عنط
لغتنامه دهخدا
عنط. [ ع َ ن َ ] (ع اِمص )درازی گردن و خوبی آن . یا درازی هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عنة
لغتنامه دهخدا
عنة. [ ع ُن ْ ن َ ] (ع اِ) محوطه ٔ چوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حظیره و محوطه ٔ چوبی . (ناظم الاطباء). حظیره ای از چوب که برای شتران و اسبان سازند.(از اقرب الموارد). ج ، عُنَن ، عِنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گلخن دیگ . (منت...
-
انط
لغتنامه دهخدا
انط. [ اَ ن َطط ] (ع ص اِ) سفر دور. ج ، نُطُط. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
انت
لغتنامه دهخدا
انت . [ اَ ت َ ] (ع ضمیر) ضمیر مخاطب مذکر، یعنی تو. (ناظم الاطباء). تو مذکر. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). تو که مردی . (آنندراج ).
-
انت
لغتنامه دهخدا
انت . [ اَ ت ِ ] (ع ضمیر) ضمیر مخاطب مؤنث ، یعنی تو. (ناظم الاطباء). تو مؤنث . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). تو که زنی . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
گناه ورزیدن
لغتنامه دهخدا
گناه ورزیدن . [ گ ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) گناه کردن . عَنَت . (منتهی الارب ). رجوع به گناه و گناه کردن شود.
-
ناطلوق
لغتنامه دهخدا
ناطلوق . [ طَ ] (اِخ ) موضعی است در شعر ابوتمام :الهبتا السیاط حتی اذا استت عنت باطلاقهاعلی الناطلوق .(از معجم البلدان ).
-
بزه مند شدن
لغتنامه دهخدا
بزه مند شدن . [ ب َ زَ / زِ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عنت . حنث . اثم . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ). گناهکار گشتن . تحرج . (یادداشت بخط دهخدا).
-
عین
لغتنامه دهخدا
عین . [ ع َ ] (ع مص ) چشم کردن و چشم زخم رسانیدن و بر چشم زدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).چشم زدن . (از اقرب الموارد). عَیَنان . رجوع به عینان شود. || روان گردیدن آب و اشک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جاری شدن آب و اشک . (از اقرب ...
-
خون کردن
لغتنامه دهخدا
خون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشتن . قتل کردن . خون ریختن . (از ناظم الاطباء). قتل نفس کردن . آدمی کشتن . (یادداشت مؤلف ) : شحنه بودمست که آن خون کندعربده با پیرزنی چون کند. نظامی .پادشاهان خون کنند از مصلحت لیک رحمتشان فزون است از عنت . مولوی .ن...