کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنبرماهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کاشالوت
لغتنامه دهخدا
کاشالوت . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) کاشالو. شیرماهی . ماهی عنبر. عنبرماهی . حوت . جانور دریایی که گاهی بقدری بزرگ شود که طول بدنش 30 گز گردد. در زیر پوست او پرده ای ضخیم از چربی وجود دارد. چون از مدفوع خشک شده ٔ او عنبر به دست می آید که بوی خوش دارد از ...
-
عنبرفکن
لغتنامه دهخدا
عنبرفکن . [ عَم ْ ب َ ف َ / ف ِ ک َ ] (نف مرکب ) عنبرفکننده . آنکه عنبر بیفکند. آنکه عنبر بیندازد : گاوی کنند و چون صدف آبستن اند لیک از طبع گوهرآور و عنبرفکن نیند. خاقانی .- گاو عنبرفکن ؛ ماهی عنبر. عنبرماهی : گاو عنبرفکن از طوس به دست آرم لیک بحر ...