کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنبرستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عنبرستان
لغتنامه دهخدا
عنبرستان . [ عَم ْ ب َ رِ ] (اِ مرکب ) جای آکنده از عنبر. عنبرسار. عنبرزار : از تو وقف صبحدم کاکل پریشان ساختن وز صبا مغزجهانی عنبرستان ساختن .نورالدین ظهوری (از آنندراج ).
-
عنبرستان
لغتنامه دهخدا
عنبرستان . [ عَم ْ ب َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار. سکنه ٔ آن 783 تن . آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات ، میوه ، ابریشم و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
واژههای همآوا
-
انبرستان
لغتنامه دهخدا
انبرستان . [ اَم ْ ب ُ رِ ] (اِخ ) دهی است در سبزوار. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
کاسف
لغتنامه دهخدا
کاسف . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوه پایه ٔ بخش بردسکن شهرستان کاشمر، واقع در 25هزارگزی شمال باختری بردسکن . و 15هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی بردسکن . کوهستانی و گرمسیر و دارای 841 تن سکنه است . رودخانه و چشمه دارد. محصول آن غلات و تریاک و بنشن و میوه جا...