کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عناة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عناة
لغتنامه دهخدا
عناة. [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به عانی شود.
-
واژههای همآوا
-
آنات
لغتنامه دهخدا
آنات . (ع اِ) ج ِ آن .
-
انات
لغتنامه دهخدا
انات .[ اَ ] (از ع ، اِ) درنگ . (غیاث اللغات ). توقف و درنگی . تأنی . آهستگی . (فرهنگ فارسی معین ) : لیک مؤمن زاعتماد آن حیات می کند غارت بمهل و با انات . مولوی (مثنوی ).|| بردباری . تحمل . || وقر. وقار. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اناةشود.
-
اناة
لغتنامه دهخدا
اناة. [ اَ ] (ع اِ) توقف و درنگی . (از ناظم الاطباء). درنگ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آهستگی . سکون . ضد عجله . (یادداشت مؤلف ). || بردباری و تحمل و وقار. (ناظم الاطباء). تحمل و وقار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حلم . (یادداشت مؤلف ). || (ص ) زن آ...
-
جستوجو در متن
-
عانی
لغتنامه دهخدا
عانی . (ع ص ) عان . اسیر. بندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دستگیر کرده . (مهذب الاسماء). یقال رجل عان و قوم عناة و نسوة عَوان . || خون روان . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
لشکری
لغتنامه دهخدا
لشکری . [ ل َ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران دیلم که با سپاهیان خود به اصفهان حمله برد و همانجا به دست کیغلغ کشته شد. در ترجمه ٔ محاسن اصفهان آمده : لشکری رئیس دیلمان در سال 319 هَ . ق . با غلبه ٔ لشکریان روی به قصد اصفهان نهاد و ایشان را بقسمت اموا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن کیغلغ شحنه ٔ اصفهان . چون لشکری رئیس دیالمه به سال 319 هَ . ق . قصد اصفهان کرد و قلعه ٔ ماربین را منهدم ساخت و احمدبن کیغلغ شحنه بمبارزه ٔ او شتافت دیالمه به اصفهان درآمدند ولی لشکری با گروهی تأخیر کرد و ابن کیغلغ با او بم...
-
اردشیر بابکان
لغتنامه دهخدا
اردشیر بابکان .[ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ساسانی . شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس واقع شد انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار میسازد ظاهراً هر شهری که تا اندازه ای قابل اعتنا بوده پادشاه کوچکی داشته است مهم...