کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمومی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمومی
لغتنامه دهخدا
عمومی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عموم . (از اقرب الموارد). چیزی که شامل همه گردد. عام . کلی . (ناظم الاطباء). آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد. همگانی . (فرهنگ فارسی معین ). در مقابل خصوصی .
-
واژههای مشابه
-
تاریخ عمومی
لغتنامه دهخدا
تاریخ عمومی . [ خ ِ ع ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تاریخی که شامل کلیات از قبیل شرح وقایع و جنگها، ذکر سلاطین ، رؤسا، اوضاع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جهان است .
-
اعتصاب عمومی
لغتنامه دهخدا
اعتصاب عمومی . [ اِ ت ِ ب ِ ع ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعتصابی که از طرف عموم اعلام شود. اعتصابی که در تمام رشته ها و از طرف همه ٔ طبقات بمنظور تغییرات اساسی در اصول سرمایه داری اجتماعی صورت گیرد. در این صورت اعتصاب کامل میباشد و اگر در یک رشته یا...
-
جستوجو در متن
-
خصوصی
لغتنامه دهخدا
خصوصی . [خ ُ ] (ص نسبی ) مقابل عمومی . (یادداشت بخط مؤلف ).- اطاق خصوصی ؛ اطاقی که مخصوص فردی باشد و دیگری را بدان حقی نباشد.- جلسه ٔ خصوصی ؛ اصطلاحی است و درباره ٔ جلساتی گفته می شود که غیر از اعضای تشکیل دهنده ٔ آن کسی دیگر در آن حضور ندارد. مقا...
-
کالازار
لغتنامه دهخدا
کالازار. (اِ) نام نوعی تب است در هند. (جانورشناسی عمومی ج 1 ص 90).
-
همگانی
لغتنامه دهخدا
همگانی . [ هََ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) کلی . عمومی و متعلق به همه . (یادداشتهای مؤلف ).
-
دادیار
لغتنامه دهخدا
دادیار. [ دادْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) که یاری عدل کند. که عدالت را مجری دارد. || در اصطلاح دادگستری معاون قضائی و دستیاردادستان یا مدعی العموم . وکیل عمومی . در اصطلاح دستگاه سابق عدلیه و اینک دادستان را وکیل عمومی گویند.
-
گاردن پارتی
لغتنامه دهخدا
گاردن پارتی . [ دِ ] (انگلیسی ، اِ مرکب ) جشن عمومی . بساط تفریح که در پارکها و باغهای بزرگ بر پا دارند.
-
کافه رستوران
لغتنامه دهخدا
کافه رستوران . [ ف ِ رِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) جای عمومی برای صرف غذا و نوشابه . رجوع به رستوران شود.
-
هخامنشی
لغتنامه دهخدا
هخامنشی . [ هََ م َ ن ِ ] (اِخ ) نام عمومی سلاله ای است که فرزندان هخامنش بودندو در پارس سلطنت میکردند. رجوع به هخامنشیان شود.
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ ] (ع اِ) در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، ژاندارم . نیروی نظامی که حافظ امنیت عمومی است . جاندرمه . (از المنجد).
-
رفراندوم
لغتنامه دهخدا
رفراندوم . [ رِ دُ ] (فرانسوی ، اِ) مراجعه به آراء و افکار عمومی برای رد و قبول امری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ژرژ دشیپر
لغتنامه دهخدا
ژرژ دشیپر. [ ژُ دُ ] (اِخ ) نام جغرافیادان بیزانسی در اوائل قرن هفتم میلادی مؤلف تاریخ عمومی امپراطوری روم .