کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عموریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عموریة
لغتنامه دهخدا
عموریة. [ ع َم ْ مو ی َ ] (اِخ ) شهرکی است در ساحل نهر عاصی ، در بین فامیه و شیزَر. (از معجم البلدان ). شهری است در خاک روم که ابن خلدون در بحث جغرافیایی خود، آن را در شمال بخش پنجم اقلیم پنجم یاد کرده . و نام این شهررا به عموریة بنت الروم بن الیفزبن...
-
جستوجو در متن
-
گزیرگه
لغتنامه دهخدا
گزیرگه . [ گ ُ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) آنجا که باز تولک کند : افریقیه صطبل ستوران بارگیرعموریه گزیرگه باز بازیار.منوچهری .
-
حصاری شدن
لغتنامه دهخدا
حصاری شدن . [ ح ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تحصن : به عموریه در حصاری شدندوز ایشان بسی زینهاری شدند. فردوسی .حصاری شدنبات اندر نشاپور.محمدعلی امین (از آنندراج ).
-
ثئوفیل
لغتنامه دهخدا
ثئوفیل . [ ث ِ ] (اِخ ) یا ثوفیل . امپراطور بیزنطیا (842 - 829 م .) او در برابر حمله ٔ خلفای عباسی به آن سرزمین مدتی مقاومت کرد لیکن آخر کار عموریه را از دست بداد.
-
کریزگه
لغتنامه دهخدا
کریزگه . [ ک ُ گ َه ْ] (اِ مرکب ) کریزگاه . کریزجای . جای مخصوص نگاهداری باز در حال تولک کردن . (یادداشت مؤلف ) : افریقیه صطبل ستوران بارگیرعموریه کریزگه باز و بازدار. منوچهری .رجوع به کریزگاه شود.
-
ساطس
لغتنامه دهخدا
ساطس . (اِخ ) نام حاکم عموریه از بلاد روم است که در حمله ٔ معتصم (218 - 227 هَ . ق .) خلیفه ٔ عباسی بدان شهر به دست مسلمانان اسیر گردید. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 226).
-
صطبل
لغتنامه دهخدا
صطبل . [ ص ِ طَ ] (اِ) مخفف اصطبل است : افریقیه صطبل ستوران بارکش عموریه گریزگه باز و بازدار. منوچهری .گوش بعضی از تعالواها کر است هر ستوری را صطبلی دیگر است . مولوی .رجوع به اصطبل شود.
-
سام
لغتنامه دهخدا
سام . (اِخ ) ابن نوح علیه السلام . بقول بعضی مورخان پیغمبر مرسل است .اکثر انبیاء و جمیع اهل ایران از تخم اویند و او را شش پسر بود. رجوع به تاریخ گزیده ص 27 شود. سام بن نوح را هفت پسر بود مادر وی عموریه از نسل ادریس (ع ) قوم عاد ازنسل ویند. رجوع به حب...
-
فیلقوس
لغتنامه دهخدا
فیلقوس . [ف َ ل َ ] (اِخ ) نام پادشاه روم است ، و بعضی گویند جدمادری اسکندر بوده . و اصل این لغت فیلق اوس است به معنی امیر لشکر، چه فیلق به زبان رومی لشکر و اوس امیررا گویند. و او را فیلاقوس هم گویند. (از برهان ). فیلیپ . با قاف غلط است و صحیح با دو ...
-
افریقیه
لغتنامه دهخدا
افریقیه . [ اِ ی َ ] (اِخ ) همان افریقیه بتشدید یاء است که در فارسی بتخفیف آن خوانده شده است . رجوع به افریقیّه و افریقا شود : چون بلشکرگه او آینه بر پیل زنندشاه افریقیه را جام فر و نیل زنند. منوچهری .افریقیه صطبل ستوران بارگیرعموریه گزیرگه بازبایار ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) سمرقندی . از امنای مأمون بود و سپس در زمره ٔ سرهنگان سپاه معتصم درآمد و چون معتصم پس از فتح عموریة عزیمت استنبول کرد، شنید که حارث با سرهنگان دیگری ، چون عبودبن عتبة و عمر فرغانه ای و احمدبن خلیل ، که از افشین و اسباش رنجیده خاط...
-
حصاری
لغتنامه دهخدا
حصاری . [ ح ِ ] (ص نسبی ) محصور. محاصره شده . بحصارپناهیده . متحصن . حصارگرفته : حصاری شدند آن سپه در یمن خروش آمد از کودک و مرد و زن . فردوسی .که خاقان چین زینهاری شده ست ز بهرام جنگی حصاری شده ست . فردوسی .گریزان بشد فیلفوس و سپاه یکی را نبد ترک و ...
-
رقیم
لغتنامه دهخدا
رقیم . [ رَ] (اِخ ) نام قریه ٔ اصحاب کهف و یا کوه ایشان و یا سگ ایشان و یا وادی و سنگ بزرگ و یا دو لوح از ارزیز که بر آن نام و نسب و دین و قصه ٔ ایشان نوشته شده بود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). آن تخته ٔ ارزیز که احوال اصحاب کهف ب...
-
اسوپس
لغتنامه دهخدا
اسوپس . [ اِ س ُ پ ُ ] (اِخ ) اِزپ . یکی از حکمای یونان باستان . وی در امثال و قصص مشتمل بر حِکَم و مواعظ مشهور است . گویندوی در مائه ٔ ششم قبل از میلاد در شهر قدیم آموریوم یعنی عموریه واقع در قطعه ٔ فریزی از آناطولی تولد یافته و برده ٔ شخصی یادمون ن...