کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ] (اِخ ) نام بطنی است از ثعلبة طی ، از قحطانیه . و منازل آنان در قسمتهای شرقی دیار مصر و قسمتهای غربی بلاد شام قرار داشت .(از معجم قبائل العرب ج 2 از نهایةالارب قلقشندی ).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ] (اِخ ) نام یکی از عشایر یمن است که در شمال حدیده سکونت دارند. (از معجم قبائل العرب ج 2).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع َ ] (اِخ ) (أبرق ...) موضعی است به دیار عرب . نام آن در شعر دوس بن ام غسان یربوعی آمده است . (از معجم البلدان ).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع َ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع َ ] (اِخ ) نام دو تن از تازیان ، یعنی عمروبن جابر و بدربن عمرو. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع َ ] (ع اِ) دو طرف هر دو آستین . و آن را به فتح میم نیز خوانند و گویا اصح باشد. (از منتهی الارب ). رجوع به عَمَر شود.
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع َ ] (ع اِ)دو گوشت پاره بالای لهات آویخته . (منتهی الارب ). دو گوشت پاره که بر ملازه آویخته است . (از اقرب الموارد).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع َ ] (ع ص ) کسی که زمان درازی زیست کرده باشد. (ناظم الاطباء).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع َ م َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) (آل ...) نام سوره ٔ سوم از قرآن کریم است که مدنی است و پس از سوره ٔ بقره و پیش از سوره ٔ نساء واقع و شامل دویست آیه است .
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ابی عطاء واسطی ، مکنی به ابوحمزه . تابعی بود. رجوع به ابوحمزه ٔ واسطی شود.
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ابی عمرو. وی از اطبای ماهر بود و در طب خدمت امیر عبدالرحمان میکرد. و اورا تألیفاتی در طب است . (از عیون الانباء ج 2 ص 41).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن عمران ، مکنی به ابوالنجم . از یاران ابومسلم خراسانی در قرن دوم هجری بود. و نام او را که یعقوبی (ص 285) چنین آورده است ، در تاریخ سیستان بصورت «عماربن اسماعیل ...»ذکر شده است . رجوع به عمار (ابن اسماعیل ...) شود.
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن تَغلِب بن وائل بن قاسطبن هِنب بن أفصی بن دُعمی بن جَدیلةبن اسدبن ربیعةبن نزاربن معدبن عدنان . جدی است جاهلی و بطن عمران بن تغلب وائلی منتسب به اوست . (از معجم قبائل العرب از نهایةالارب نویری ج 2 ص 333 و نهایةالارب قلقشندی ...
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن حُذَیفةبن الیمان . تابعی بود. از یاران مقدم مختارثقفی در کوفه بشمار می رفت . وی در سال 67 هَ .ق . به دست مصعب بن زبیر به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی از کامل ابن اثیر ج 4 ص 109 و تهذیب التهذیب ج 8 ص 125).