کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمدةالملک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمدةالملک
لغتنامه دهخدا
عمدةالملک . [ ع ُ دَ تُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) (از: عمدة + ملک ) تکیه گاه ملک و مملکت . این ترکیب به عنوان لقب برای امرا و ارکان دولت بکار میرفت .
-
عمدةالملک
لغتنامه دهخدا
عمدةالملک . [ ع ُدَ تُل ْ م ُ ] (اِخ ) حاکم غزنه در عهد چنگیز. وی و برادرش رضی الملک که از ترمذ به غزنه آمده بودند، چون مردم صلاح الدین حاکم غزنه را کشتند، این دو برادر بر آن شهر مستولی شدند و رضی الملک به سلطنت غزنین منصوب گشت . و چندی بعد، شهر غزنه...
-
جستوجو در متن
-
نوید
لغتنامه دهخدا
نوید. [ ن َ ] (اِخ ) نورالدین دهلوی متخلص به نوید یانویدی ، از پارسی گویان قرن دوازدهم هندوستان و از مقربان عمدةالملک امیرخان بهادر است . در اواسط قرن دوازدهم درگذشته . او راست :اگر نیست با عاشقی خو مراچرا می طپد دل به پهلو مرااز این غصه ام دل ز جا م...
-
رضی الملک
لغتنامه دهخدا
رضی الملک . [ رَ ضی یُل ْ م ُ ] (اِخ ) از اهالی ترمذ و برادر عمدةالملک است و در دوره ٔ چنگیز در حدود سال 610 هَ .ق . که به غزنین مستولی شد مردم غزنه با کشتن صلاح الدین او را به سلطنت غزنین منصوب کردند. رضی الدین پس از تصرف غزنین میخواست تا به ماوراءا...
-
ناصرالدین منشی
لغتنامه دهخدا
ناصرالدین منشی . [ ص ِ رُدْ دی ن ِ م ُ ] (اِخ ) ناصرالدین عمدةالملک منتجب الدین یزدی رئیس دیوان رسایل و انشاء صفوةالدین پادشاه خاتون [ 601-694 از ملوک قراختائی کرمان ] بود و پدرش منتخب الدین یزدی در سال 650 یزد را ترک گفته ، در خدمت سلطان قطب الدین م...
-
انجام
لغتنامه دهخدا
انجام . [اَ ] (اِخ ) عمدةالملک امیرجان از احفاد شاه نعمةاﷲ ولی بود و با خاندان صفوی قرابت داشت ، شاعر و ادیب بود، در زمان عالمگیر بهندوستان رفت و از طرف وی به والیگری کابل و اﷲآباد منصوب گردید سپس بمرتبه ٔ وزیراعظمی رسید و در سال 1159 هَ .ق . کشته شد...
-
عمدة
لغتنامه دهخدا
عمدة. [ ع ُ دَ ] (ع اِ) عمده . آنچه تکیه نمایند بر آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تکیه گاه . ستون : و آن را عمده ٔ هر نیکی و سرمایه ٔهر علم و راهبر هر منفعت و مفتاح هر حکمت می شناسند.(کلیله و دمنه ). || آنکه بر وی تکیه کنندو کار سپارند. (منته...
-
اعظم ملک
لغتنامه دهخدا
اعظم ملک . [ اَ ظَ م َ ل ِ ] (اِخ ) پسر عمادالدین والی بلخ . وی بکمک ملک شیر حکمران کابل بغزنه حمله برده آن شهر را از عمدةالملک برادر رضی ملک گرفت ودر آنجا مقام کرد. این حکمران با سپاهیان چنگیز زدوخوردهایی داشته است . (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 60،6...
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ئُدْ دی ](اِخ ) خجندی الفارسی . صاحب مجمع الفصحاء آورده است : از فضلای زمان خود به وفور فضیلت ممتاز بوده مدح ملک یبغو می گفته و در عهد محمد ایلدگز متکفل احکام شرعیه می شده با شمس الدین اوحدی مشهور بخاله معاشر و مکاتبات فیمابین ایشان بود...